کلیات پژوهش
۱-۱مقدمه
امروزه در تعیین اهداف تربیتی و فرایند آموزش،رویکرد های جدیدی مطرح شده است،یکی از بارزترین رویکردها توجه به تفکر است، صاحبنظران معتقدند که نخستین هدف تعلیم و تربیت بایستی پرورش انسان های صاحب اندیشه و دارای ذهن کاوشگر باشد، رشد و پرورش مهارت های فکری دانش آموزان همواره در آموزش مسئله مهمی بوده است به نحوی که متخصصان امور تربیتی بشدت از ناتوانی دانش آموزان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کردهاند(شعبانی،۱۳۸۸، ص۱۹).تفکر انتقادی، تفکری مستدل ومنطقی است که به منظور بررسی و تجدید نظر عقاید، نظرات، اعمال و تصمیم گیری درباره آن ها بر مبنای دلایل و شواهد مؤید آن ها و نتایج درست و منطقی که پیامد آن ها است(هاشمیان نژاد،۱۳۸۰، ص۲۷).
تفکر انتقادی فرایند فعالیت منظم عقلانی و ماهرانه مفهوم سازی،کاربرد، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی مجموعهای از اطلاعات و یا تعمیم آن میباشدکه به وسیله مشاهده، تجربه، اندیشه، منطق یا ارتباط به عنوان راهنمای نگرش و رفتار عمل می کند. تفکر انتقادی سبکی از تفکر در باره هر موضوعی، محتوایی یا مسألهایاست؛ تفکری است که مسائل و سئوالات اساسی را مطرح میکند وآنها را به طور واضح و دقیق فرموله میکند، اطلاعات مرتبط را جمع آوری و بررسی می کند، عقاید انتزاعی را به طور مؤثر تفسیر کرده تا به راه حلها و نتایج منطقی دست یابد و با دیگران ارتباط های مؤثری را برای حل مسائل پیچیده برقرار می کند(اسکریون و پاول[۱] ، ۲۰۰۷،ص۶۳).
توجه نظام آموزش و پرورش و برنامه درسی به عنوان یکی از حلقه های اساسی نظام کلان تربیتی و آموزشی به مهارت های تفکر به ویژه تفکر انتقادی نقطه قوتی است که میتواند آموزش و پرورش بالنده را به همراه داشته باشد و ضرورتی اجتناب ناپذیر باید محسوب گردد، در این راستا ،مهارتهای تفکر انتقادی،که هسته تفکر انتقادی را تشکیل میدهند شامل تفسیر،تحلیل، ارزشیابی، استنباط، توضیح وخود تنظیمی میباشد.
یکی از مهمترین چالشهای آموزش و پرورش قرن بیست و یکم، چگونگی تربیت فراگیرانی است که از آمادگی لازم برای رویارویی با جامعه در حال تغییر و پیچیدگیهای عصر انفجار اطلاعات برخوردار باشند. پیشرفتهای گسترده علمی و فناوری همراه با منسوخ شدن سریع یافته ها و اطلاعات قبلی مستلزم نوعی تعلیم و تربیت است که در آن دانشآموزان به طور مداوم درگیر فرایند یادگیری و حلمسئله باشند و از رویارویی با چالشها لذت ببرند. برخی تحقیقات اخیر نشان میدهند که یافته ها و حاصل پژوهشها در عرض کمتر از چندسال از درجه اعتبار ساقط میشوند و کهنه خواهند شد (به نقل از مهرمحمدی، ۱۳۸۹(در این صورت، چگونه میتوان زمینههای لازم شناختی و انگیزشی لازم را در دانشآموزان ایجاد کرد تا به صورت خودانگیخته به تجربه بپردازند و به این تجارب از راه تحلیل و تعمق معنا بخشند. یکی از مهمترین راههای دستیابی به اهداف فوق، ترویج اندیشیدن و اندیشهورزی در مدارس و مراکز آموزشی است.
اندیشهپروری را با واژه هایی نظیر «تفکر انعکاسی » بیان میکنند. این واژه مبین نقش فعال و درگیری مداوم دانشآموزان در فرایند یادگیری و یاددهی است . دیویی[۲] (۱۹۹۳) تفکر انعکاسی را توجه دقیق، فعالانه، و مستمر به اطلاعات و زمینههای حمایتکننده از آن و درنظر گرفتن نتایج و تبعات آن اطلاعات میداند. یادگیرندگان با بهره گرفتن از مشارکت فعالانه در این نوع ار تفکر یعنی تفکر انعکاسی است که میتوانند نسبت به یادگیری خودآگاه باشند و آن را کنترل کنند. به طور کلی، منظور از تفکر انعکاسی آن است که دانشآموز با دقت و اندیشه لازم برآوردی از دانستهها و عدم دانستههای خود ارائه دهد. از این طریق میتواند برآورد کند که چه چیزی میداند، چه چیز باید بداند، و چگونه فاصله بین این دو وضعیت را تکمیل نماید.
کوان[۳] (۱۹۹۸) معتقد است که دانشآموزان در هنگام تفکر انعکاسی درگیر یک مسئله یا رویداد میشوند و این درگیری معمولا به شکل درگیری نزدیک و تنگاتنگ در فرایند یادگیری است و شاخصی از میزان یادگیری فرد به حساب میآید. در این معنا، فرد یادگیرنده در موقع اندیشیدن به یک مطلب به جزئیات محرک توجه میکند. در تفکر انعکاسی از فرایندهای ذهنی سطح بالا که فراتر از تفکر صرف و یادآوری مطلق اطلاعات است استفاده میشود. تفکر انعکاسی نقش زیادی در یادگیری و به خصوص یادگیری از راه حلمسئله دارد. تحریک تفکر انعکاسی انتقال یادگیری را تسهیل میکند و با تقویت این نوع تفکر به دانشآموز کمک میشود تا از آموختههای خود در موقعیتهای جدید و پیچیده استفاده کند. ارتباط بین مطالب یادگیری جدید و آموختههای قبلی، اندیشیدن به امور انتزاعی و سطح بالا، استفاده از راهبردهای خاص یادگیری، درک تفکر شخصی و راهبردهای یادگیری و پرداختن به یادگیری از راه حلمسئله از جمله پیامدهای مثبت ترویج تفکر انعکاسی است.
رابطه یادگیری مسئله محور و تفکر انعکاسی را میتوان بدین گونه مطرح کرد که هرگاه دانشآموز با مسئلهای مواجه میشود، تفکر انعکاسی به او کمک میکند تا نسبت به پیشرفت یادگیری خود آگاهتر شود، راهبردهای مناسب برای حلمسئله را انتخاب کند، و مشخص کند که از چه راهی میتواند اطلاعات لازم را برای حل مسئله جمع آوری کند. (مون[۴] ، ۲۰۰۹).