– تفکرات گذرگاه؛ تواناییهای درک شده شخص هستند که راههای عملی را برای اهداف خواستهشده به وجود میآورند. تفکر گذرگاه اغلب قابلمشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» است اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابلاستفاده به هدف خواستهشده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده میکنند این راههای متناوب هنگامیکه فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل دررسیدن موفقیتآمیز به اهداف میشود، تعیینکننده هستند. تفکر گذرگاه توانایی ادراکشده فرد برای شناسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است (اشنایدر، 1994) ازآنجاکه برخی از طرحها و نقشهها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، بهمنظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظر میگیرند (اشنایدر، 1991، 1996، ایرولیگ و همکاران، 1998). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاهها نیست بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاههایی در صورت لزوم میتوانند تولید شوند اشنایدر و همکاران، (1991) نشان دادهشدهاند که رفتار هدفمند از آن طریق بر افکار فعلی و بلندمدت مربوط بهسوی هدفها و نقش کارگزاری فردی در نیل به این هدفها؛ و میزان ارزشگذاری به هدفها جاری تأثیر میگذارد.
– تفکرات عامل؛ بهعنوان افکاری تعریف میشود که بدان وسیله افراد با توجه به تواناییشان گذرگاههایی انتخاب کنند و به تلاش خود ادامه دهند. مؤلفه انگیزشی نظریه امید است که به شخص اطمینان میدهد قادر به شروع و تحمل تلاشهای ضروری برای دنبال کردن گذرگاه خاص است یا نه. عامل مستقیماً شناختهای افراد را در مورد توانایی آنها برای شروع و تحمل رفتارهای هدفگرا منعکس می کند و با گفتارهای درونی مانند «من میتوانم این کار را انجام دهم «و «من قصد ندارم متوقف شوم«مشخص میشود (اشنایدر لاپوینته[10]، کروسون[11] و ارلی[12]، 1998). البته باید توجه داشت اهداف افراد بدون عزم حرکت به سمت آن و حفظ تلاش لازم برای نیل به آن قابلدسترسی نخواهد بود.
در نظریه امید، رسیدن موفقیتآمیز به هدف، هیجانات مثبت را فرامیخواند و شکست در دستیابی هدف باعث هیجانات منفی میشود. این هیجانات، بهنوبه خود گذرگاههای فرد و مؤلفه عامل را درباره تعقیب هدف آینده تغییر می دهند، هیجانات مثبت که از هدف موفق نتیجه میشود فرد را به کوشش و انتخاب اهداف آیندهی چالشانگیز تری سوق میدهد، در مقابل هیجانات منفی مطابق با شکست در دستیابی به اهداف خاص ممکن است باعث بیمیلی فرد برای تلاش کردن و پیشرفت آینده شود. بنابراین توانایی فرد برای تعریف کردن هیجانات منفی که از شکستها و مصیبتهای شخصی ناشی میشود مستقیماً تفکر گذرگاه و تفکر عامل اهداف آینده را تحت تأثیر قرار میدهد.
چندین مطالعه در طول دهه گذشته اهمیت امید را در جمعیت بزرگسالان نشان داده، پژوهشها نشان داده که افراد دارای امید بالاتر از تفکرات مثبت، عزتنفس و اعتمادبهنفس بیشتری نسبت به کسانی که امید کمتری دارند، برخورد دارند. افراد با سطح امید بالا احساسات را باانرژی بیشتری گزارش میکنند خودشان را به شکل مثبتتری معرفی میکنند (کوری و همکاران، 1997). افراد دارای سطح امید بالا اصولاً از مزایای سلامتی قابلاطمینان بهرهمند هستند. برای مثال هارنی (1990) گزارش داده است افرادی که امید بالایی دارند علاقه بیشتری به شرکت در تمرینات جسمانی دارند. امید همچنین در افرادی که در حال بهبود یافتن از صدمهها و بیماریهای مختلف هستند مؤثر شناختهشده است. همچنین پژوهشها تحمل درد را با امید مرتبط میدادند یعنی افراد با امید بالا دو برابر بیش از همتاهای کم امید خود درد را تحمل کردهاند (اشنایدر و براون، 1998) امید با پیشرفت تحصیلی نیز ارتباط دارد و چندین مطالعه این امر را نشان داده است. دانشجویان دانشگاه که امید بالایی دارند درمجموع نمرات بالاتری نسبت به سایر دانشجویان کسب کردهاند (چانگ[13]، 1998؛ کوری[14]، مافیر[15]، سون داگ[16] و ساندستدت[17]، 1999). یک مطالعه دیگر گزارش میدهد که سطوح بالای امید در دانشجویان دانشگاه پیشبینی کننده معدل کل بالاتر، شانس بالاتری برای فارغالتحصیلی و احتمال کمتر برای مشروط شدن بوده است (اشنایدر، شوری، جیونز و ویلکلاند[18]، 2002) همسان با این یافتهها اشنایدر (2000) نشان داد که دانشجویان بعد از دوره لیسانس که امتیاز بالاتر در مقیاس امید گرفتند مهارت سازگاری بهتری دارند و راهبردهای بهتری را برای دورههای تحصیلات انتخاب میکنند در طول عملکرد افراد هم در کلاسهای مدرسه هم دانشگاه امید پیشبینی کننده مهمی از پیشرفت ورزشی دانشجویان بود، امید بالا با عملکرد برتر ورزشکاران مرتبط بوده است (کوری و دیگران 1997). مطالعه دیگر توسط (براون، کوری، هاگستروم و ساندستدت، 1999) نشان داد که دختران با امید بالا در اردوی ورزشی تابستانی بیشتر مایل به داشتن اهداف خاص مرتبط با پیشرفت ورزشی بودند. مطالعه مشابهی گزارش کرد که دختران با سطح امیدواری بالاتر درباره تسلیم شدن افکار کمتری دارند. مطالعات این حد مهم به پژوهشگران دلیلی برای این باور ایجاد کردهاند که سازهی امید موضوعی ارزشمند وابسته به زمان است که باید برای درک بهتر آن تلاش کرد (وال، 2006).
متأسفانه واقعیت این است که افراد بسیاری وجود دارند که ممکن است به دو دلیل توانایی فکر کردن از روی امیدواری درباره آینده را از دست بدهند: اول اینکه آنها از زمان تولد هرگز محبت، مراقبت و توجهی که به آنها اجازهی ایجاد تفکر امیدوارانه را بدهد دریافت نکرده اند. دوم اینکه ممکن است که در آغاز یاد میگیرند که امیدوارانه فکر کنند، اما امیدشان بهوسیله وقایع پراسترس زندگی در طول دوران رشد تخریب میشود بااینوجود روانشناسی مثبتگرا معتقد است امید را میتوان ایجاد و ارتقا داد.
نظریهلذتگرایی[19]
بر اساسایننظریهنشاطوخوشبختیفقطیکاحساساست.زندگیشاد،لذتانسانراافزایشدادهوغمانسانراکممیکند.
طیفنگاری نظریههای لذتگرا
لذتگرایی از دوره یونان باستان تا به امروز بهصورتهای گوناگونی تقریر شده است:
لذتگرایی شخصی
یکی از سادهترین و سطحیترین انواع لذتگرایی نظریهای است که معتقد است هر چیزی که دارای لذت حسی باشد ذاتاً خوب است؛ و ارزش هر چیز دیگری تنها باهمین معیار سنجیده میشود. اصول مکتب لذتگرایی شخصی را میتوان بهطور خلاصه چنین برشمرد (مصباح یزدی، 1384):
هر لذتی ذاتاً خوب است و هر ألمی ذاتاً بد.
ارزش ذاتی هر فعلی بر اساس میزان لذت یا المی حسی که در آن وجود دارد مشخص میشود.
ارزش ذاتی امور پیچیده و مرکب، مانند زندگی، کاملاً بر اساس ارزشهای ذاتی لذتها و المهایی که در آن وجود دارد معین میشود.
گفتهشده آریستپوس شاگرد سقراط به چنین دیدگاهی قائل بوده است. او که مؤسس مکتب کورنائی است لذت را هدف اخلاق میداند ولی افراط را در این زمینه نادرست میشمارد.(کاپلستون، 1368)
لذتگرایی محدود یا اپیکوری
اپیکور برخلاف آریستپوس کوشیده است تقریر عمیقتری از لذتگرایی به دست دهد. بهطور خلاصه میتوان اندیشه اخلاقی اپیکور را در پنج اصل خلاصه کرد:(مصباح یزدی، 1384)
لذت عبارت است از فقدان الم
لذت روحی به دلیل دوام بیشترش، بر لذت جسمانی ترجیح دارد و به همین دلیل برای از میان بردن الم فعلی یا اهمیت ندادن به آن، میتوان از لذت روحی و عقلانی استفاده کرد.
ارزیابی و سنجش عقلانی لذتها و المها به ما این امکان را میدهد که از یک زندگی بهرهمند شویم که در آن لذت بادوام، بیشتر از درد گذرا باشد.
از امیال و خواستههای فراوان انسانی ما باید فقط آن دسته از امیال را ارضا کنیم که ضروری و طبیعی باشند.
هرچند لذت دارای خیر ذاتی است؛ اما امور دیگری از قبیل سعادت و مصلحتاندیشی را نیز میتوان دارای خیر ذاتی دانست.
اپیکور با قبول اینکه لذت روحانی بر لذت جسمانی ترجیح دارد، معتقد بود برآورد عقلانی در باب منابع لذت و درد دستیابی انسان را به زندگیای که در آن لذت دیرپا بر درد گذرا غالب باشد، ممکن میسازد. (لارنسی سی، 1378).
میل، بنتام و نفع عمومی
چنانچه در دو تقریر گذشته از لذتگرایی مشاهده شد، متعلق لذت در آن دو، خود شخص یعنی فاعل اخلاقی بود. اشکال عمده این نوع لذتگرایی این است که تنها لذت خود انسان را معیار درستی میشناسد. توجه به این نکته برای «جرمی بنتام «و شاگردش «جان استوارت میل «بسیار مهم بود که تنها لذت من نیست که اهمیت دارد بلکه سعادت یا نفع شخصی هرکسی که نسبتی با عمل من دارد نیز مهم است. این ایده پایه نظریهای شد که علیرغم تفاوتهای عمدهاش با لذتگرایی شخصی تقریری دیگر از لذتگرایی به دست دهد. بنتام و میل یک لذتگرا بودند و مانند نیاکان لذتگرایشان به این اصل اساسی معتقد بودند که لذت تنها خیر و الم تنها شر است. این نکته بهوضوح در جملات آغازین کتاب مبانی اخلاقیات و قانونگذاری بیانشده است. در ابتدای این کتاب آمده: «طبیعت، بشر را تحت سیطره دو ارباب مطلق، لذت و الم قرارداده است. فقط به دلیل آنهاست که آنچه را باید انجام دهیم، خاطرنشان میکنیم و آنچه را میخواهیم انجام دهیم، تعیین میکنیم. «(پالمر، 1385).
لذتگرایی خاصی که این دو بدان قائل بودند به سودگرایی یا قاعده نفع عمومی مشهور است. اصل محوری در سودگرایی این است که اصول اخلاقی حاکم بر اعمال ما باید با توجه به تأثیرشان بر همه افراد ذیربط داوری شوند، خواه به بیشترین سعادت برای بیشترین افراد بینجامد یا نه. ازنظر بنتام معیار اخلاقی درست اصل سود است و غایت اخلاقی که در تمام اعمال باید به دنبال آن باشیم همانا بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر در کل جهان است. (فرانکنا، 1383).
تفاوت عمده لذتگرایی تبلوریافته در سودگرایی با لذتگرایی شخصی در این است که در سودگرایی لذت همه موردتوجه است. در این تقریر از لذت نکته بسیار مهم نحوه محاسبه لذت و تعیین بیشتر یا کمتر بودن آن است. بنتام هفت معیار را برای بررسی و اندازه گیری لذتها معرفی می کند. پیشفرض اساسی سخن بنتام این است که لذت و المهای انسانی قابلاندازهگیری کمیاند و بدین ترتیب میتوان بر اساس نوعی محاسبه اخلاقی حکم به صواب و یا خطا بودن اعمال کرد. حاصل جمع لذتها یا المهای موردبحث منتظر است با میزان لذت یا المی که این اعمال در بردارند.
محاسبه لذت ازنظر بنتام
محاسبه لذت در دیدگاه بنتام بر این نظر مبتنی است که لذتها و المهای انسانی قابلاندازهگیریاند؛ و بدین ترتیب میتوان بر اساس نوعی «محاسبه لذت اخلاقی«حکم به صواب و یا خطا بودن اعمال کرد؛ حاصل جمع لذتها یا المها متناظر است با میزان لذت یا المی که این اعمال در بردارند. بنتام میپذیرد که تجربه لذت بسیار پیچیده است و لذتهای خالص اندک شمارند و بالاخره اینکه بیشتر لذتها با درد عجین شدهاند. بر این اساس و با در نظر گرفتن همه این عوامل بنتام هفت شاخص برای محاسبه لذت معرفی میکند. وی معتقد است برای یک انسان فینفسه بر طبق شرایط چهارگانه زیر مقدار لذت یا الم بیشتر یا کمتر خواهد شد: (فرانکنا، 1383).
شدت
مدت
قطعیت یا عدم قطعیت
نزدیکی یا دوری
زمانی که مقدار لذت یا المی بهمنظور ارزیابی گرایش عملی که بهوسیله آن ایجادشده است، ملاحظه میشود، باید به دو شرط زیر نیز توجه جدی کرد:(پالمر، 1385)
بارآوری، یا امکان اینکه به دنبال آن، عواطفی از همان سنخ پدید آید. به این معنا که اگر لذت باشد در پی آن لذت و اگر درد باشد در پی آن آلام پدید آید. به این معنا که این لذت چه میزان لذت دیگر به همراه خود به ارمغان خواهد آورد؟ یا برعکس.خلوص، یا امکان اینکه به دنبال آن عواطفی از سنخ متضاد پدید آید. بهعنوانمثال اگر کسی مقداری پول پیدا کند یا بدزدد قطعاً بهواسطه خرج کردن این پول لذتی خواهد برد اما لذت بردن او همچنین همراه است با دردی که بهواسطه احساس گناه و شرمندگی برایش پدید میآید؛ بنابراین میتوان گفت این لذت، خالص نیست زیرا مقداری الم با خود به همراه دارد.
گستردگی، آخرین شرط در محاسبه لذت تعداد افرادی است که مشمول لذت یا الم میشوند.
نظریهخواستهها[20]
بر اساسایننظریهنشاطوخوشبختیبهمعنایدستیابیبهخواستههااستوزمانیکهفردخواستهخودتعریف«دستیابیبهشادیورهاییازغم«رادرقالبمیکندنظریهخواستهها،نظریهلذتگراییرانیزدربرمی گیرد (سلیگمن،٢٠٠٢).
نظریهدستیابیبهارزشها[21]
بر اساسایننظریهنشاطیکاحساسفردینیست،بلکهواقعیتیمستقلازاحساساتفردیاستوعبارت استازدستیابیبهچیزهاییکهازنظرعمومواقعاًارزشمندبهحسابمیآیند. مثلاًاگرکودکانخیابانیاحساسنشاط،خوشبختیورضایتکنندممکناستبر اساسنظریهلذتگرایییانظریهخواستههاشادوخوشبختبهحسابآیندامابر اساسایننظریه،افرادیشادوخوشبختقلمدادنمیشوند (دارلینگواستینبرگ،1993)
اگر درست بودن را به خوب بودن تعبیر کنیم، میتوانیم سه نامزد اصلی برای نظریه ارزش لیبرالی تشخیص دهیم. نخستین نظریه که پیشتر مطرح شد کمالگرایی جان استوارت میل است. ازآنجاکه کمالگرایی نظریهای درباره کنش صحیح است – اینکه درستی مشتمل بر چیزی است که میل «فایده به وسیعترین معنای کلمه«میخواند، یعنی شکوفایی انسانی میتوان کمالگرایی را رویکردی به اخلاقیات دانست. بااینحال، آشکار است که این رویکرد نظریهای در باب ارزش یا خیر را نیز پیشفرض میگیرد: غایت ارزش انسانی شکوفایی شخصیت یا داشتن یک زندگانی خودمدار است. رقیب این نظریه