اگرچه نتایج تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد که شرکتهای با کیفیت گزارشگری مالی بالا بصورت بیشتری با کارایی سرمایه گذاری مرتبطند، گزارشگری مالی بالا ممکن است با کاستن از عدم تقارن اطلاعاتی، کارایی سرمایه گذاری را بهبود ببخشد. بعلاوه، حتی این امر نیز امکان پذیر است که بعضی شرکتها کیفیت گزارشگری مالی شان را با اعمال محدودیتهایی براصول پذیرفته شده حسابداری(GAAP)[1] افزایش دهند. عدم تقارن اطلاعاتی می تواند بر هزینه سرمایه و انتخاب پروژه تاثیر بگذارد. مثلا عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت و سرمایه گذاران(که اصطلاحا مشکل انتخاب معکوس نامیده می شود) محرکی مهم در هزینه شرکت در افزایش سرمایه مورد نیازش برای تامین مالی فرصتهای سرمایه گذاری به حساب می آید. مایرز و ماجلف[۲] (۱۹۸۴) مدلی را معرفی کردند که در آن عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت و سرمایه گذاران منجر به افزایش سرمایه گذاری کمتر از حد شرکت می شود. آنها نشان می دهند زمانی که مدیران به نفع سهامداران موجود عمل می کنند و شرکت برای تامین مالی یک پروژه NPV مثبت کنونی اش، نیاز به افزایش وجوه سرمایه ای دارد،ممکن است مدیران، افزایش وجوه سرمایه در قیمتهای تنزیل شده را نپذیرند، حتی اگر این کار به بهای از دست دادن فرصتهای سرمایه گذاری مطلوب تمام شود. اگر شرکت، همه پروژه ها و فقط پروژه هایی که ارزش خالص کنونی مثبت(NPV) را انتخاب کند، بطور مفهومی می توان گفت که شرکت بصورت کارآمد سرمایه گذاری کرده است. بنابراین، سرمایه گذاری کمتر از حد (ناکارامد) عبارت است از صرفنظر کردن از فرصتهای سرمایه گذاری مناسب که می توانسته ارزش خالص کنونی (NPV) مثبت داشته باشد. همچنین، سرمایه گذاری بیشتر از حد (ناکارآمد) عبارت است از پذیرش پروژه هایی که ارزش خالص کنونی (NPV) منفی دارند.
کیفیت گزارشگری مالی حداقل به ۲ صورت با کارایی سرمایه گذاری در ارتباط است:۱- معمولا استدلال می شود که گزارشگری مالی بوسیله کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت و سرمایه گذاران و همچنین بین سرمایه گذاران، می تواند هزینه های انتخاب معکوس را کاهش دهد. مثلا لویز و ورچیا (۲۰۰۰) [۳] دریافتند که افشای بیشتر، این عدم تقارنهای اطلاعاتی را کاهش می دهد و نقدینگی شرکت را افزایش می دهد. از طرف دیگر، وجود عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت و سرمایه گذاران، ممکن است تامین کنندگان سرمایه شرکت را به کاهش قیمت سهام و همچنین افزایش هزینه سرمایه، سوق دهد چون سرمایه گذاران درخواهند یافت که نقدینگی افزایش یافته شرکت از نوع بدی می باشد (مایر و ماجلف، ۱۹۸۴،۹۹) . بنابراین، اگر کیفیت گزارشگری مالی، هزینه های انتخاب معکوس را کاهش دهد، پس می تواند با کاستن از هزینه های تامین مالی از منابع خارجی، کارایی سرکایه گذاری را بهبود ببخشد. پتانسیل کیفیت گزارشگری مالی برای بهبود کارایی سرمایه گذاری در شرکتهایی که با محدودیتهای مالی مواجه اند، به بیشترین حد خود می رسد. همچنین، عدم تقارن اطلاعاتی می تواند بدلیل درجه اختلاف اطلاعات بین مدیران و سهامداران (که اصطلاحا تضاد منافع مالکان-نمایندگان نامیده می شود) از سرمایه گذاری کارآمد جلوگیری بعمل آورد. از آنجایی که مدیران، رفاه حداکثری خود را در نظر دارند، ممکن است فرصتهای سرمایه گذاری را انتخاب کنند که به نفع تمام و کمال سهامداران نباشد(برل و مینز [۵] ،۱۹۳۲٫ جنسن و مک لینگ،[۶]۱۹۷۶). دلیل اصلی اینکه چرا مدیران سرمایه سهامداران را بصورت ناکارآمد، سرمایه گذاری می کنند، در مدلهای مختلف، متفاوت است. این دلایل شامل مصرف درآمدهای متفرقه(جنسن،۱۹۸۶-۱۹۹۳) ، مشغله های شغلی(هلمسروم،[۸] ۱۹۹۹) و ترجیح دادن رفاه شخصی(برترند و مولیناتان[۹] ، ۲۰۰۳) می باشند. مهمتر اینکه، اینگونه پیش بینی می شود که مشکلات نمایندگی بدلیل انتخاب ضعیف پروژه می تواند کارایی سرمایه گذاری را تحت تاثیر قرار دهد.
از بحث بالا می توان اینگونه نتیجه گرفت که عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت و سرمایه گذاران و همچنین بین مالک و نماینده، می تواند از سرمایه گذاری کارآمد جلوگیری کند.
[۱]. General accepted accounting principles.
[۲].Mayerz & Majelf
[۳].Lopez & Rejia
[۴].Jensen & Mayer
[۵]. Berl & Mminz
[۶] Jensen & Mcling
[۷].Jensen
[۸] .Helmesroom
[۹].Bertrend & Molinatan