مسلم موجر شناخته است، و فقط در صورتی که مستأجر در بدو قرارداد اجاره مبلغی را به عنوان سرقفلی به موجر پرداخت نموده باشد، هنگام تخلیه این مبلغ توسط مستأجر قابل مطالبه است. البته این قانون نیز مورد بحث و انتقاد بعضی از نویسندگان حقوقی قرار گرفته و آن را با واقعیتهای خارجی و عادات و رسوم تجاری سازگار نمیدانند. سؤال اینست که، قوانین مصوب در زمینه سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت در چه مواردی با موازین فقهی انطباق دارد؟ نظرات فقها در این خصوص چیست؟ آیا این دو حق قابل جمع میباشند یا خیر؟ اگر متفاوت هستند، جهات تمایز آنها چیست؟ آیا شباهتهایی بین این دو حق وجود دارد یا خیر؟ اگر شباهت وجود دارد جهات شباهت آنها در چیست؟ این دو حق چه نوع مالی هستند و آیا قابلیت نقل و انتقال به غیر را دارند؟
این مسائل و مسائلی چند از این قبیل که تماماً مرتبط با بحث حاضر است، موضوع این تحقیق را تشکیل میدهد. موضوعی که اگر چه کنکاشی نظری را میطلبد ولی تأثیری کاربردی با دایره شمولی وسیع را در بر دارد.
۲.اهداف تحقیق
برای انجام این کار تحقیقی، اهداف مختلفی در نظر بوده و یکی از این اهداف پاسخ مناسب دادن به فرضیه های تحقیق میباشد، و با بهره گرفتن از نظریات فقها و حقوقدانان راه حل مناسبی را پیدا نماییم و آنچه منظور نظر قانونگذار یا شارع مقدس است به خوبی دریابیم. اختلاف نظرهای موجود بین قضات محترم دادگستری، در استنباط از مقررات مبحث روابط موجر و مستأجر و صدور آراء متفاوت در این زمینه و برداشتهای چندگانه از مقررات این مبحث، همچنین تعدد پروندههای مربوط به این موضوع در محاکم و در روابط حقوقی بین مردم، و با توجه به کاربردی بودن تحقیق و اینکه از موضوعات مبتلا به جامعه میباشد و با توجه به اینکه در خصوص روابط موجر و مستأجر در چند مرحله قوانینی مصوب گردید و در هر مرحله از تصویب قانون فقها نظرات متفاوتی در این خصوص داشتند، دیده شده برخی از محاکم به تبعیت از قانون آرائی را صادر نموده که قضاتی که از احکام فقهی تبعیت مینمایند در برخورد با موضوع مشابه آراء متفاوت اتخاذ نموده و باعث دوگانگی در آراء محاکم گردیده، لذا موجب شد تا به انتخاب، مطالعه و بررسی این موضوع مبادرت گردد. دیده شد در بحث توقیف حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت برخی از قضات این نوع حقوق را مال دانسته و آن را قابل معامله و مبادله میدانند، لذا تجویز به توقیف آن نموده اند، و دسته ای دیگر ازآنجا که این حقوق را مال نمیدانند و آن را فقط حق مالی میدانند و حق مالی، مال نیست، آن را قابل توقیف نمیدانند. این چند گانگی رفتار و استنباط، که قطعاً بخش اعظمی از آن ریشه در فقه و قانون دارد و اختلافات ایجاد شده متأثر از اختلافات فقهی و حقوقی در خصوص این دو حق میباشد، برآن شدیم تا نسبت به کنکاش موضوع اقدام نمائیم.
۳.سئوالات
سئوالات اصلی مطرح در موضوع عبارتند از:
آیا سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت یک مفهوم بوده یا مفاهیم مجزی از هم میباشد؟ آیا بین این دو حق تفاوتی وجود دارد؟ وجوه اشتراک و وجوه افتراق این دو حق در چیست؟
چه قوانینی در خصوص این دو حق تصویب گردیده؟ و آیا قوانین تصویب شده انطباقی با موازین فقهی دارد یا خیر؟
نظر فقها و حقوقدانان در خصوص این دو حق چیست؟ این دو حق را مشروع دانسته یا آن را غیرمشروع میدانند؟
آیا این دو حق مالیت دارند یا خیر؟ و اگرمالیت دارند با چه نوع مالی منطبق میباشند؟
آیا حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت قابلیت توقیف دارند؟ چه نظراتی در این خصوص ارائه شده و کدام نظر صحیح میباشد؟
عناصر تشکیل دهنده حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت چیست؟ و شناخت این عناصر چه تأثیری در شناخت این حقوق دارد؟
فرضیات تحقیق
(۱). با عنایت به تعاریف متعددی که از حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت بین حقوقدانان و فقها رواج دارد، علیرغم شباهتهایی که بین این دو حق وجود دارد وجوه تمایزی نیز بین این دو حق وجود دارد و این دو حق متمایز از هم بوده که در رویه دادگاهها نیز این تفاوت را میتوان ملاحظه نمود، که در برخورد با این دو حق آراء متفاوتی صادر گردیده است.
(۲). قوانین صادر شده در خصوص حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت را میتوان تحت عنوان روابط مالک و مستأجر تحت دو عنوان قوانین قبل و بعد از انقلاب مورد بررسی قرار داد، که این قوانین در زمان قبل از انقلاب با احکام شرعی انطباق نداشته، لیکن قوانین مصوب بعد از انقلاب به سمت انطباق هر چه بیشتر با احکام و موازین شرعی سوق پیدا نموده است.
(۳). فقها در خصوص مشروعیت سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت دارای نظرات مختلف بوده و بعضی از فقها حکم به مشروعیت آن و برخی دیگر حکم به حلیت آن صادر نموده اند.
(۴). از آنجایی که حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت از عناصر مختلفی تشکیل شده و بعضی از این عناصر منقول و برخی دیگر غیرمنقول میباشد، لذا این حقوق به تبع موضوع خود به صورت منقول یا غیرمنقول در خواهد آمد.
(۵). علیرغم نظرات مختلفی که در خصوص قابلیت توقیف یا عدم توقیف حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت وجود دارد، لیکن به نظر میرسد این حقوق به عنوان یک حق مالی بوده و به عنوان یک مال از اموال بدهکار قابلیت توقیف دارد. رویه قضایی نیز به این نظر گرایش بیشتری دارد.
۵.ساختار تحقیق
بررسی و مقایسه سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت با تأکید بر رویه قضایی، مستلزم مطالعه مفهوم سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت، بررسی تعاریف این دو حق و بررسی برخی تعاریف مرتبط با آن بوده که در فصل آغازین از بخش اول بدان پرداخته شده است. این مقدمات، توجیهکننده تفاوت بین این دو حق بوده و برای رسیدن به این تفاوت و مقایسه این دو ضروری مینمایند. در فصل بعدی سوابق و پیشینه تاریخی این دو حق مورد بررسی قرار گرفته که طی چهار گفتار به آن پرداخته شده است. در بخش دوم احکام سرقفلی وحق کسب و پیشه و تجارت مورد مطالعه قرار گرفته و طی پنج فصل، عناصر تشکیلدهنده، ماهیت، نوع مالکیت، تکالیف موجر و مستأجر در قبال هم، برخی دعاوی معمول بین موجر و مستأجر، مورد مطالعه واقع شده است. سپس با محور قرار دادن همان مفاهیم و تعاریف و قوانین مختلف و سابقه تاریخی به بررسی تحلیلی این حقوق پرداخته شده است و در بخش سوم با ارائه وجوه اشتراک و افتراق این دو حق در حقوق ایران و تطبیق آن با حقوق چند کشور دیگر پرداخته و در نهایت به نتیجهگیری از مباحث مطروحه و ارائه پیشنهاداتی چند مبادرت شده است.فصل اول: مفهوم سرقفلی و حق کسب و پیشه وتجارت
گفتار اول: تعاریف
از آنجایی که در نظر داریم حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت را با یکدیگر مقایسه نمائیم، لازم است معانی الفاظی که با آن سر و کار داریم را روشن نمائیم.
الف: تعریف سرقفلی
برای آنکه بتوانیم تعریفی جامع از این واژه در حقوق ایران ارائه کرده باشیم، باید برداشتی هماهنگ از این واژه وجود داشته باشد. اما بین استادان حقوق ایران در این زمینه، اختلاف عقیده وجود دارد. بعضی از استادان، این حق را فقط متعلق به مستأجر میدانند. برخی دیگر، آن را متعلق به مالک میدانند. حال تعریف سرقفلی را از چند جنبه بررسی مینماییم.
۱- تعریف سرقفلی در فرهنگهای لغت
سرقفلی کلمهای فارسی است که در کتابهای عربی به آن «السرقفلیه» یا «الخلو» میگویند.[۱]در فرهنگ فارسی معین «سرقفلی» به «حقی که بازرگانان و کاسب نسبت به محلی پیدا میکند به جهت تقدم در اجاره، شهرت، جمع آوری مشتری و غیره»[۲] تعریف شده است.
در فرهنگ دهخدا ذیل«سرقفلی» چنین آمده است: «چیزی است که کرایه دار سرای یا دکان بگیرند و آن مزد گشودن قفل است که داخل کرایه نیست ( آنندراج) . حق آب و گل. حقی که مستأجر را پیدا آید در دکان و یا حمام و یا کاروان سرایی و امثال آن و او آن حق را به مستأجر بعد خود تواند فروخت»[۳]