برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده و استاد راهنما در سایت درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
فهرست مطالب
عنوان صفحه چکیده 1
فصل اول – کلیات پژوهش
مقدمه 2
بیان مسئله 4
اهمیت و ضرورت انجام پژوهش 7
اهداف پژوهش 9
سؤالات و فرضیه های پژوهشی 9
تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه های پژوهش 9
فصل دوم –مروری بر ادبیات و پیشینه پژوهش
الف: مبانی نظری کارآفرینی 12
ب)مبانی نظری انگیزه پیشرفت 29
ج)مبانی نظری عزت نفس 39
د)مبانی نظری باورهای هوشی 52
2)پیشینه پژوهش 61
جمع بندی 65
فصل سوم روش تحقیق
طرح پژوهش 67
جامعه و نمونه آماری پژوهش 67
ویژگی های جمعیت شناختی 68
ابزارهای گردآوری اطلاعات 69
روش جمع آوری اطلاعات 73
روش تحلیل داده ها 73
ملاحظات اخلاقی 74
فصل چهارم – تجزیه و تحلیل داده ها
داده های توصیفی 75
داده های استنباطی 76
فصل پنجم – بحث و نتیجه گیری
خلاصه پژوهش : 80
بحث و نتیجه گیری : 81
محدودیت های پژوهش 86
پیشنهادهای پژوهش 86
منابع و ماخذ 88
پیوست
الف) پرسشنامه باور های هوشی.96
ب) پرسشنامه عزت نفس97
ج) پرسشنامه انگیزه پیشرفت98
د) پرسشنامه کارآفرینی99
چکیده انگلیسی.100
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان به روش توصیفی – همبستگی انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش دانشجویان پسر و دختر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد مرودشت شامل6800 نفر بود. که با شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ایی 400 دانشجو(200 پسر و 200 دختر) ، به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های باورهای هوشی بابایی ، آزمون عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس و پرسشنامه کارآفرینی پارسونز استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی( ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) صورت گرفت. پایایی ابزار پژوهش با بهره گرفتن از ضریب آلفای کرونباخ بترتیب 69/0، 76/0 ، 72/0 و 85/0، محاسبه گردید. نتایج پژوهش نشان داد،بین باورهای هوشی، انگیزه پیشرفت و عزت نفس با کارآفرینی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، همچنین بین باور های هوشی با کارآفرینی دانشجویان(پسر و دختر)رابطه مستقیم و معنادار و بین انگیزه پیشرفت دانشجویان پسر با کارآفرینی آنها رابطه مستقیم و معنادار، مشاهده شد ولی بین عزت نفس دانشجویان دختر و انگیزه پیشرفت آنها با کارآفرینی رابطه معناداری مشاهده نگردید. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از قدرت پیشبینی باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت برای متغیر کارآفرینی بود و باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان پسر قدرت پیش بینی مثبت و معناداری برای کارآفرینی آنها نشان دادند و باورهای هوشی دانشجویان دختر نیز قدرت پیش بینی مثبت و معناداری برای کارآفرینی آنها داشت.
واژگان کلیدی: باورهای هوشی، عزت نفس، انگیزه ی پیشرفت، کارآفرینی
مقدمه
در دنیای در حال تحول امروز، کامیابی، از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای
مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازند. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه، حرکت رو به جلو و با شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با بهره گرفتن از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند )بزرگی،1387).
یکی از چالش های پیش روی جوامع مختلف، دانش آموختگانی هستند که توانایی های فردی و مهارتهای لازم را برای راه اندازی کسب و کار مناسب ندارند. این امر آماده سازی فارغ التحصیلان را از طریق توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان ضروری می سازد. ایجاد نگرش کارآفرینانه در افراد شرط لازم برای بروز رفتار کارآفرینانه از سوی آنان است (مرادی،1386).
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسویenter prender به معنای متعهد شدن، نشأت گرفته است. بنا به تعریف واژه نامه دانشگاهی وبستر کارآفرین[1] کسی است که متعهد می شود، مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند(احمد پور داریانی،1380).
هر چند اصطلاح کارآفرینی برای نخستین بار توسط کانیلتون[2](حدود،1700 میلادی) تعریف شده است، پس از تغییرات فراوان سرانجام مک کللند[3](1961) به نحوی مشخص و گسترده به ارائه نظریه و تبیین رابطه ی بین ویژگی های فردی با رشد و توسعه ی اقتصادی در زمینه های شغلی پرداخت و به این نتیجه رسید که پیشرفت به یک گروه یا مذهب خاص اختصاص ندارد و با رشد و توسعه ی برخی از ویژگی ها در افراد می توان رشد و توسعه ی اقتصادی را در جوامع مختلف و افراد مختلف فراهم کرد(به نقل از، سرمدی، محمودی و عبدالله زاده،1388).
کارآفرینان اطلاعات را از منابع مختلف زیادی برای شروع یک شغل با هم ترکیب می کنند، آنها برای شروع یک شغل در ابتدا ایده هایی دارند که آن را میآزمایند و بعد اجرا می کنند. از دیدگاه مک کللند کارآفرین کسی است که یک واحد اقتصادی را سازماندهی می کند و ظرفیت آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کار آفرین را فردی با داشتن انگیزه ی پیشرفت[4] بالا و مخاطره پذیر معرفی می کند. زمانی که سخن از انگیزه پیشرفت به میان می آید، سازه هایی همچون هوش[5] و استعداد[6] نیز جایگاهی برای ابراز وجود و ارتقأ سطح و جایگاه افراد در زمینه های مختلف پیدا می کنند. در این میان باورهای هوشی[7] به عنوان یک مقوله انگیزشی که زیر ساخت انگیزه های فرد برای رسیدن به موفقیت در سطحی بالاتر است، دارای اهمیت اساسی است. پس می توان باورهای هوشی را که بر پایه انگیزه تعریف می شوند، یکی از عوامل اثر گذار بر کارآفرینی دانست.
دای، مون و فیلدهاسن [8] (2005)، باور های هوشی افراد را به عنوان سبک های عالی آنان در نظر گرفته اند. از نظر آنها باورهای هوشی به عنوان واسطه ای درونی است که ساختارهای برجسته ذهنی را برای شناخت عوطف و رفتار فراهم می آورد(به نقل از، شکر کن و همکاران،1388).
با توجه به اینکه کارآفرینی و مباحث مربوط به آن در حوزه های مختلف دانش از جمله روانشناسی، جامعه شناسایی و اقتصاد مورد توجه قرار گرفته اند، می توان کارآفرینی را به عنوان موضوعی بین رشته ایی قلمداد کرد، این موضوع نشان دهنده وسعت بحث کارآفرینی از یک طرف و پیچیدگی آن از طرف دیگر است. پرداختن به مبحث ویژگی های روانشناختی کارآفرینان که آنها را از غیر کارآفرینان متمایز می کند ما را به بررسی متغیر های شناختی، همچون خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزت نفس[9] سوق می دهد(صمد آقایی،1387). به عنوان مثال فرد خلاق با ارائه ی ایده های جدید کارها و مشاغلی را راه اندازی می کند که در کوتاه ترین زمان بیشترین بازدهی را دارند و و این پیروزی در عرصه ی کاری، بر اعتماد به نفس و عزت نفس در فرد اثر گذاشته و انگیزه ی وی را برای پذیرش مخاطره های بیشتر در عرصه کار آفرینی فراهم می آورد و فرد دست به کارهایی می زند تا نیاز درونی وی را به پیشرفت در حیطه های مختلف ارضا کند و