جرم سیاسی در ظرف جرم عاید به وجود نمیآید زیرا در هر جرمی که در حالت عادی تحقق یابد با هر غرضی و یا انگیزهای که باشد جرم عادی خواهد بود پس کسی که رئیس دولت را برای غرض سیاسی به قتل میرساند مرتکب جرم عادی شده است. اگر چه قاتل خود از سیاسیون باشد هر جا اندیشه مرتکب صدمه آوردن به حکومت و یا قصد واژگونی آن برای تأمین هدف ملّی باشد جرم سیاسی تلقی میگردد اماً این هدف توجیه کننده هر وسیلهای نمیتواند باشد صدمه وارد آوردن به حکومت از طریق حریق و انفجار غارت و تعرض مستقیم و غیرمستقیم به افراد بیگانه جامعه و همچنین ایجاد دغدغه خاطر در مردم مخدوش نمودن امنیت اجتماعی و در خطر انداختن و تحدید استقلال و امنیت داخلی و خارجی کشور ولو به قصد اسقاط یا تضعیف دولت حتّی برای تأمین هدفهای مقدّس ملّی به هیچ وجه نمیتواند در زمره جرایم سیاسی به حساب آید.
ب ـ از نظر نحوه برخورد با مجرمین :
هر چند که قانون رفتار مشابهی نسبت به تمام مجرمین مقدّر داشته باشد در عمل از نظر اداری و حتّی قضایی برای مجرمین سیاسی تفاوت در رفتار کاملاً محسوس است مثلاً آنان محکوم به کار اجباری و یا پوشش و لباس مخصوص زندانیان نمیباشند محبس آنان با سایرین متفاوت میباشد و از امکانات بهتری برخوردار هستند و حق ورود و خروج و آمد و رفت و خرید روزنامه و استفاده از کتاب را دارند البته مطالبی که گفته شد توصیه سازمان حقوق بشر به جوامع بوده و باید اجراء شود ولی در حالی که در بسیاری از موارد مجرمین سیاسی مدتها از دیدن خانواده و وابستگان خود محروم میشوند و همچنین نه تنها موارد ذکر شده در مورد آنان اعمال نمی شود بلکه شدت رفتار بسیار بد با آنان نیز دیده می شود به گونه ای که اکثراً در اثر اعتصابات غذایی و زنان دچار بیماریهای حاد میشوند و تاوان اصلاح سردمداران را با حیات و زندگی خود میپردازند و جانشان را فدای عقیده و مردم و میهن خود میکنند و مرگ با عزت را به زندگی با ذلت نرجیح می دهند.
دکتر لومبروزو یکی از بنیانگذاران مکتب تحقیقی معتقد بود که مجرم سیاسی یک بزهکار عادی نیست زیرا برخوردار از روحی زیبا و والاست.
یادآوری این نکته ضروری است که جرم سیاسی را در شکل خاص می تواند در دوران باستان نیز دید که تحت عناوین خیانت بزرگ یا جرم بزرگ قابل مجازات شدید بود.
علیالاصول تفکیک جرایم سیاسی از جرایم عمومی در جریان تفکر لیبرالیستی قرن نوزدهم به وجود آمد که طبق آن جرم سیاسی را به لحاظ وجود انگیزه های مردمی و اصلاح طلبانه یا قهرمانی که جان و مال خود را فدا می کند و آماده است تا در راه هدف مقدّس خود تا مرز شهادت پیش رود قابل ارفاق دانست هر چند تاریخ نمونه های معکوسی از این طرز تفکر را نشان دهد.
محاکمه مجرمان سیاسی با حضور هیئت منصفه و همچنین استرداد این مجرمان از ارفاقهای مهمی است که قانونگذاران در مورد این گروه افراد اعمال میکنند که البته در مورد هیئت منصفه بعداً توضیح داده خواهد شد ولی در اینجا میتوان تنها به این نکته اشاره کرد که این هیئتها بیشتر به صورت فرمایشی بوده و تنها جنبه تشریفاتی دارد و نمیتواند به صورت قانع نام ارفاق و تخفیف را بر روی آن نهاد.
ج ـ از نظر صلاحیت دادگاهها و آئین دادرسی :
رسیدگی به جرایم سیاسی اصولاً تابع آئین خاص است نظر به این که دستگاهها و مقامات حکومتی هدف سوء قصد مجرمین سیاسی میباشند منحصر نمودن حاکمین قضایی در دست مقامات رسمی و قضایی (خصوصاًً اینکه وجود ارتباط عاطفی بین مقامات دستگاههای قدرت عمومی دور از ذهن نیست) شاید دور از احتیاط باشد. بدین لحاظ حضور نمایندگان افکار عمومی هیئت منصفه در کنار مراجع قضایی حاضر برای نیل به عدالت بیشتر قابل توجه است از طرف دیگر سمت و شغل مرتکبین جرایم سیاسی ممکن است تعیین کننده و جهت دهنده مرجع صالحه قضایی باشد همچنان که مرجع صالح برای جرایم نظامیان علیه امنیت و دولت و دستگاه حاکمه معمولاً دادگاه های نظامی میباشد.
یکی از حقوق دانان برجستهی فرانسوی بنام ارتولان مسأله این تفکیک را از دیدگاه عینی بررسی و این طور بیان می کند که برای شناخت مجرم سیاسی و تمیز آن از بزهکار عادی بهتر است چند پرسش را مطرح کرد و پاسخ آن ها را دانست تا به این تفکیک رسید پرسش اول این است که چه فرد یا افرادی از جرم زیان دیدهاند؟
پرسش دوم این است که به چه نحوی به حق دولت وارد آمده؟ هدف لطمه به حقوقی است که تشکیلات اجتمتاعی و سیاسی دولت را مدنظر قرار میدهد و سرانجام پرسش آخر میگوید چه نفعی که در ارتباط با تشکیلات اجتماعی و سیاسی دولت باشد.
د ـ از لحاظ استرداد مجرمین :
مجرمین سیاسی به خاطر آنکه در مقام مقابله با مقامات حاکم کشور خود قرار دارند معمولاً پس از ارتکاب جرم از کشور خارج میشوند. بسیاری از کشورها برای استرداد مجرمین قرارداد بین المللی منعقد مینمایند به عنوان مثال دولت فرانسه از سال ۱۸۳۰ میلادی هیچگاه مجرمین سیاسی را تحویل نداده و خود نیز تقاضای استرداد نکرده است (در صحنه بین المللی قراردادهای متعدّدی همچون قرارداد سال ۱۹۲۸ بین ۲۱ کشور آمریکایی و معاهده سال ۱۹۵۷ بین ۱۱ کشور عضو شورای اروپا در این زمینه منعقد شده است امّا هنوز به صورت یک اصل مسلم حقوقی در نیامده است. سازمان پلیس جنایی بین المللی «انترپول» که در سال ۱۹۲۲ میلادی با همکاری رؤسای پلیس کشورهای اتریش، مصر، فرانسه، دانمارک، یونان، آلمان و مجارستان پایه گذاری شد. مهمترین سازمانی است که در زمینه استرداد مجرمان فعالیت دارد» البته موارد زیادی در مورد استرداد مجرمین سیاسی وجود دارد که در بخش دادرسی مجرمان سیاسی بیشتر به این مقوله خواهیم پرداخت و تنها در این قسمت به اختصار به آن پرداختهایم.
هـ ـ از نظر آثار محکومیت :
در برخی از قوانین جزایی برای محکومین مجازاتهای تبعی و تکمیلی مقرر میدارند نظیر محرومیت از حقوق اجتماعی (استخدام، انفساخ عضویت در مسائل اجتماعی و …) در حالی که به خاطر ارتکاب جرم سیاسی، سابقه جزایی محسوب نشده و آثار مجازات تبعی و تکمیلی ندارد و این در حالی است که محاکم قضایی ما بخصوص قضات تندرو ما علاوه بر تشدید مجازات مجرمین سیاسی مجازات تبعی و تکمیلی نیز برای آنان در نظر میگیرد. مانند عدم انتصاب به مقامات دولتی عدم تدریس در مراکز آموزش عالی، عدم انتخاب شدن و سایر موارد از قبیل به طوری که مجرمین سیاسی را به کلی به انزوا میکشانند و از بطن جامعه آنان را حذف میکنند در حالی که در ادارهی حکومت و کشور و جوامع بشری امروزی گزینه حذف کرد جوابگو نخواهد بود بلکه با این گونه پدیده ها کنار آمد و شرایط محیط را برای حل مسالمت آمیز این نوع پدیده فراهم آورد تا از بدبینیهای بیمورد در امور کل نظام کاست و به عبارت بهتر علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.
گفتار دوم: شباهت جرم سیاسی و جرم مطبوعاتی