است.
2-1-2-2- نظریه تولیدوتبدیل دانش سازمانی
نظریه تولید و تبدیل دانش سازمانی در سال 1994توسط نوناکا مطرح شد و بر ماهیت فعال و ذهنی دانش واصلاح باورها و جلب مشارکت مردم تاکید دارد. این نظریه کارکرد اصلی سازمان را در تقویت دانش تولید شده بوسیله افراد و متبلور ساختن ان به عنوان بخشی از شبکه دانشی سازمان میداند.
ور چهار فرآیند تبدیل وجود دارد که عبارتند از:
نهان به نهان (جامعه پذیری) : از طریق نشستها و بحثهای گروهی بین افراد انجام میگیرد.
نهان به عیان (بیرون سازی): ازطریق تلاش افراد برای ارائه دانستههای خود در قالب سخنرانیهای رسمی، اثار مکتوب و نظیرآن صورت میگیرد.
عیان به عیان (ارتباطات): این فرایند در قالب استفاده از فناوری برای ساماندهی، توزیع و انتقال دانش مکتوب انجام میگردد.
عیان به نهان (درونی سازی): در این فرایند افراد با دریافت دانش عیان (مانند یک گزارش) به یک ایده نو دست پیدا می کند یا بر اساس آن عمل سودمندی را انجام می دهند.
چنانچه فرایندهای مذکور در سازمان موفقیت آمیز باشد، در همه سطوح مختلف سازمانی 5 پیامد مثبت خواهد داشت
به اشتراک گذاری دانش به وسیله گروهی از افراد
تبدیل دانش نهان گروهها به مفاهیم و نمودهای عینی
ترکیب مفاهیم گروهها با داده ودانش بیرونی موجود در سازمان
تبیین و بسط مفاهیم به شکل ملموس تر
توزیع دانش جدید در بین افراد سازمان (انتقال دانش بین افراد سازمانی).
2-1-2-3- نظریه سازمان یادگیرنده
نطریه سازمان یادگیرنده از نظریاتی است که لزوم جریان دانش در سازمانها را توجیه می کند. دیوید گاروین در سال 1993سازمان یاد گیرنده را سازمانی تعریف می کند که مهارت تولید، گردآوری و انتقال دانش و هم چنین تغییر رفتار خود با توجه به دانش و اندیشههای جدید را داشته است . (حسن زاده ،1386،ص 35). مهمترین نکته این تعریف تغییری است که حین انجام کار در رفتار سازمانی رخ میدهد. گاهی مواقع سازمانها در تولید دانش (مثلا انجام تحقیقات) و انتقال دانش (مانند دورههای آموزشی) موفق هستند اما در به کارگیری دانش در فعالیتهای خود ناموفق عمل می کنند. یعنی دانش به ندرت موجب تغییرات بنیانی میشود.
همانگونه که مشاهده میشود اطلاعات و دانش و انتقال آن به افراد دیگر در سازمان، هسته اصلی نظریه یاد گیرنده است .
2-1-3- مدیریت دانش
اهمیت دانش در جوامع بشری به طور عام و در سازمانها به طور خاص به زمانهای بسیار قبل بر میگردد، رد پای این تفکر را میتوان در فلسفه یونانی هراکلیوس، سقراط و . جستجو کرد.
یک تعریف مدیریت دانش را توسعه و به کارگیری منابع دانشی ملموس و نا ملموس سازمان قلمداد می کند این تعریف سرمایههای ملموس دانش شرکت را مواردی نظیر حق امتیاز، لیسانس، اطلاعات مشتری و رقبا و سرمایههای ناملموس شرکت را دانش نهفته درکارکنان، شامل تجربه و روشهای ایشان برای حل مسائل میداند.
مدیریت دانش در تعریفی دیگر فرایند لازم برای خلق، احصا، مستند سازی و توزیع دانش در سطح سازمان برای دستیابی به مزیت رقابتی شناخته شده است (اخوان و باقری ،1389،ص 17).
هاینس (2001،ص 12) مدیریت دانش را فرایندی میداند که مبتنی بر چهار رکن است .
1-محتوا:که به نوع دانش (آشکار یا نهفته بودن) مربوط می شود.
2-مهارت :دستیابی به مهارتهایی جهت استخراج دانش
3-فرهنگ : فرهنگ سازمان باید مشوق توزیع دانش و اطلاعات باشد.
4-سازماندهی : سازماندهی دانشهای موجود.
کارل ویگ (2002،ص 6) معتقد است که مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی وجذب داده ها، اطلاعات و دانشهای مورد نیازسازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیمها واقدامات سازمان و افراد.
مدیریت دانش (KM) راهبرد بهینه سازی نظام مند و حساب شده تجاری است که به انتخاب، تلخیص ، ذخیره سازی، سازماندهی، دسته بندی و انتقال اطلاعات ضروری برای کسب و کار شرکت می پردازد ، به گونه ای که عملکرد کارکنان و مزیت رقابتی شرکت را بهبود بخشد (قهرمانی وباقری ،1386،ص 11).
2-1-4- داده، اطلاعات، دانش
یکی از مبهم ترین ابعاد مدیریت دانش، تعریف دقیق دانش، اطلاعات و داده میباشد.
2-1-4-1-داده
کمیتهای عددی یا صفات ویژهای هستندکه از مشاهده، تجربه یا محاسبات به دست آمدهاند.
بر اساس تقسیم بندی فلمینگ(1996) داده در پایین ترین سطح قرار دارد و عبارت است از یک نقطه فاقد معنا در بعد زمان و مکان که هیچ اشارهای به زمان یا مکان خاصی ندارد و بلا زمینه است. به همین خاطر فاقد رابطه معنادار با چیزهای دیگر میباشد. افرادی که راجع به یک رخداد”داده “بدست می اورند، نمیتوانند راجع به آن واقعه قضاوت یا تصمیمی اتخاذ نمایند. در واقع میتوان گفت که داده ها، رشته واقعیتهایی عینی و مجرد در مورد رویدادها هستند.
همه سازمانها به انواع داده احتیاج دارند، نگهداری سوابق و بایگانی، نقطه کانونی فرهنگ داده به شمارمیرود ومدیریت موثردادهها در موفقیت آنها نقش بسزایی دارد.
داده ها نشانگر ربط، بی ربطی و اهمیت خود نیستند، اما به هر حال برای سازمانها و مخصوصاً سازمانهای بزرگ اهمیت زیادی دارند (دانپورت و پروساک ،1381،ص 25-24) .
2-1-4-2- اطلاعات
دومین سطح مدیریت دانش را اطلاعات تشکیل میدهد. این سطح دادههای کمی خلاصه شده را در برمیگیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش، و سازماندهی شده اند تا بتوانند معنی دار شوند. این داده ها هم دانش را نشان نمیدهند.آنها نشانگرآغاز مدیریت اطلاعات هستند.
اطلاعات زمانی حاصل می شودکه بین داده ها در بعد زمانی و مکانی ارتباط ایجاد شود. این ارتباط می تواند بین داده ها یا داده ها و اطلاعات برقرار شود. بنابراین اطلاعات تا حدودی دارای زمینه است واشخاص میتوانند بر اساس تطابق داشتههای قبلی خود آن را درک و تعبیرکنند (حسن زاده ،1386،ص 6).
اگر چه خط و مرز بین دانش و اطلاعات روشن نیست لیکن چند ویژگی وجود داردکه این دو را از هم جدا می کند.
1-سطح ظرافت: اطلاعات غالباً به موقعیتها، شرایط، فرایندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد. دراین صورت در برگیرنده سطحی از ظرافت ودقت است که آن را برای کار مورد نظر مناسب می کند. ورای موقعیت یا کار خاص، اطلاعات تا زمانی که به دانش تبدیل نشود کم ارزش خواهد بود. برای مثال، اطلاعات الف چیزهای زیادی در خصوص محصول ب آشکار نمیکند. ولی دانش، کاملاً انتزاعی است و به گونه ی طراحی شده است که بتواند ظرافت خاص را از بین برده و کاربرد وسیع تری داشته باشد.
2-زمینه: اطلاعات در برگیرنده داده ها در زمینه است . زمینه ممکن است محصول مشتری با فرایند کسب وکار باشد و شکل اولیه داده ها را تا سطح اطلاعات ارتقا دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیریت جهت تصمیم گیری و برنامه ریزی مفید می کند. برای اینکه داده مفید واقع شود باید در درجه اول در زمینه قرارگیرد.
3-دامنه: دامنه اطلاعات کلا محدود به زمینه ای است که درآن ایجاد میشود . اطلاعات فروش به مدیران درخصوص فروش مطالبی ارائه میدهد، دانش در این خصوص فراتر عمل می کند و در موقعیتهای گوناگون کاربرد دارد .
4- به هنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابراین به طور مداوم در حال تغییراست . به مجرد اینکه داده جدید، اخذ شود اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود. به عنوان مثال اطلاعات اسفند ماه با اطلاعات ماه فروردین، به احتمال زیاد، متفاوت خواهد بود زیرا دادههای تشکیل دهنده آنها تغییر پیدا کرده است . دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز به دست آمده می تواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود (رادینگ ،1383،ص 39).
2-1-4-3- دانش
از واژه دانش تعاریف متعددی وجود دارد که به چند مورد آنها میتوان اشاره کرد:
دانش، مجموعه مدلهایی که ویژگیها و رفتارها را در یک قلمرو مشخص توصیف می کند و ممکن است در سخن اشخاص فرآیندهای تولید و اسناد موجود باشد (عدلی ، 1384 ، ص 5).
دانش، شامل استراتژی، عمل، روش و رویکرد است و به سوال چگونه جواب می دهند(همان منبع).
پولانی و کانتر دانش را قدرت اقدام و اخذ تصمیمات ارزش آفرین تعریف کردهاند.
مفهوم دانش صرفاً به معنای انتقال آگاهی و اطلاعات نیست، بلکه منظور از دانش، خلاقیت، آفرینندگی و پویندگی است. براین اساس یک سازمان دانشی ایده ساز بوده و بکارگیرنده ایدههای نو است و از این طریق به مزیت رقابتی دست پیدا می کند ( الوانی، 1377 ،ص5).
دانپورت و پروساک مدیریت دانش را اینگونه تعریف کردهاند :
“ترکیبی منعطف و قابل تبدیل ازتجارب، ارزشها، اطلاعات معنی دار و بینشهای متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه میدهد”(دانپورت و پروساک ،1379،ص 28).
2-1-4-4- رابطه بین داده ،اطلاعات ودانش ازدیدگاه باجاریا[4]
روابط میان داده، اطلاعات و دانش، سلسله مراتبی و مطلق نیست، افراد و موقعیتها تعین کننده داده، اطلاعات و یا دانش بودن این عوامل هستند.(نوناکا ،1994،ص 18).
صاحبنظرانی مثل دانپورت و پروساک، نوناکا وتویاما، استیوهالس وکارل ویگ متفق القول هستند که سطح تکامل دانش از اطلاعات و داده ها بیشتر بوده و در برگیرنده هر دوی آنهاست. وجود داده برای شکل گیری اطلاعات و وجود اطلاعات برای ایجاد دانش ضروری است. افرادی که در زمینه خاص، اطلاعاتی عمیقتر دارند از سطح دانش بیشتری نسبت به کسانی که در این زمینه اطلاعات چندانی ندارند، برخوردارند (باجاریا،2000،ص 503).
[1] -knowledge management
[2] -Tacit knowledge
[3] -Ernedt perez