رابطه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام
مرداد 93
فهرست مطالب
1-4-2 اهداف فرعی.10 1-5 فرضیه های پژوهش فهرست جداول |
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش بهزیستی شهرستان ایلام انجامگرفته است. بدین منظور75 زوج از زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهرستان ایلام به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخابشدهاند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی، مقیاس هوش معنوی عبدالهزاده و همکاران، تابآوری کانر و دیوید سون و هوش عاطفی شرینگ استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان و زنان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بین تابآوری با تعارض زناشویی در مردان و زنان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان و زنان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد.
واژههای کلیدی
هوش معنوی، تابآوری، هوش عاطفی، تعارض زناشویی، زوجین
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1مقدمه
انسان آفریدهی خدا و مخلوقی در بین خلایق است که بر بسیاری از آنها برتری دارد او را نمیتوان با هیچیک از پدیدههای زمینی یا آسمانی مقایسه کرد که او وجودی گرامی و مورد احترام خداست (اسراء/ 70).
خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است، که بر پایه ازدواج قرارگرفته است. در بین نهادهای مختلف جامعه، کانون مقدس خانواده بهترین مکان برای تربیت جسم و روح است.کودکان با پرورش یافتن در خانهای که رنگ و بوی صمیمیت دارد از رشد مطلوب برخوردار و نهایتاً عضو سالمی از جامعه خواهند بود. خانواده نه تنها محیطی است که فرد را از لحاظ اجتماعی حمایت و پشتیبانی میکند بلکه کانون اخلاق و مهد عواطف و علایق انسانهاست. کانون نوعدوستی و یگانگی زن و مرد هست و بهترین فرصت را برای اتفاق و اتحاد بر اساس صمیمیت هر چه بیشتر و دوام هر چه افزونتر اخلاقی، جسمانی، روانی و اخلاقی به وجود میآورد (ابراهیمی بختور، 1364).
دستیابی به جامعه سالم، آشکارا درگرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطههایشان، بیگمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین[1]،1384).
ازدواج، مقدسترین و پیچیدهترین رابطه میان دو انسان از جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدفهای متعددی دارد. بیشک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده فارغ باشد وجود ندارد. افلاطون میگفت برای آنکه یک جمهوری خوب سازمان یابد، باید قوانین اصلی آن قوانینی باشد که روابط زناشویی را سامان بخشد (به پژوه،1380).
به دلایل متعددی چون گذر از سنت به مدرنیته، تغییر نظم خانواده، سست شدن روابط عاطفی، کارآمد نبودن الگوهای ارتباطی و کنترلی والدین، افزایش طلاق، مهاجرت و فشارهای شغلی و اجتماعی، مشکلات و تعارضهای خانوادگی و زناشویی افزایش چشمگیری یافتهاند، این در حالی است که جامعه سالم در گرو خانوادههای سالم است (الیری[2] و همکاران، 1384).
از جمله مسائلی که صمیمیت و کارکردهای خانواده را دچار مشکل میکند، تعارض زناشویی است. تعارض زناشویی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواستهها، طرحوارههای رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر[3]، 2000 به نقل از قربانی،1384).
پژوهشها نشان دادهاند که تعارض پدر و مادر، کودکان را به