«گر بریزی بحر را در کوزه ای چند گنجد؟ قسمت یک روزه ای »
البته پس از مقدمه بخش اول میباشد که به بررسی ویژگیهای کودکان ، مراحل رشد آنها و ویژگیهای این مراحل پرداخته شده است . در بخش دوم عواملی که در تربیت کودک مؤثر است از قبل از تولد تا بلوغ بررسی شده است. در بخش سوم به قسمتی از سخنان معصومین (ع) دراین مورد پرداخته شده است که حاوی بهترین نکات روانشناسی است . بخش چهارم اختصاص به اصل تربیت دارد که چه چیزهای و چه اصولی باید ضمن تربیت کودک رعایت شود . در بخش پنجم روش های تربیت دینی بررسی شده و سعی شده مؤثرترین آنها ذکر شود و در آخرین بخش برخی مفاهیم نسبی و درک کودکان از آنها ، سپس شیوه آموزش آنها بطور اختصاصی پرداخته شده است.
منابع مورد استفاده در تحقیق نیز کتبی روایی مانند بحارالانوار و میزان الحکمه میباشند و برخی کتب روانشناسی و تربیتی ، همچنین از چند مقاله در این زمینه از نشریات معتبر استفاده شده است و همینطور به چند فرهنگ جهت کلید واژهها مراجعه شده است.
بخش اول :آشنایی با ویژگیهای کودکان و مراحل رشد
مقدمه :
آشنایی با ویژگیها، روحیات و شناخت صحیح استعدادها و توانایی ها ،کاستی ها ، نیازها و نیروهای جسمانی و روانی کودکان در مراحل مختلف سنی از عوامل بسیار مهم وکارساز امر آموزش و پرورش است. از اساسی ترین ویژگیها که میتواند در امر آموزش مفاهیم دینی به ما کمک کند وجودگرایش دینی و میل به سوی امورمذهبی در کودک است. ما معتقدیم که کودکان سرشت خداجوی دارند و مفاهیم اساسی دین اسلام اموری هستند که با سرشت کودک سازگارند و اکتسابی نیستند و این علاقه در درون وجود آنهاست و وظیفه تعلیم و تربیت شکوفا کردن این گرایشهای فطری است.[1]
تمایلات فطری
از ویژگیهایی که میتواند ما را در آموزش معارف دین کمک کند وجود تمایلات فطری در کودک است علاقه کودک به دین و خدا در درونش بوده و در سن بلوغ به شکوفایی آشکار میرسد و نیازمند آن نیست که وجود خدا را به کودک بقبولانند بلکه باید این باور فطری به خدا را در او حفظ و شکوفا نمایند. برای این منظور باید با بیان آثار رحمت الهی و آگاه گردن قلب و عقلش از این آثار و ذکر نعمات بهشتی سراسروجودش را از این حب عاطفی سرشار سازد.[2]
امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرمایند: خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود که مردم را به من علاقه مند کن و آنان را نیز نزد من محبوب ساز ، عرض نمود چگونه ؟ وحی آمد که نعمتهای من را برای آنان بازگو کن آنان خود عاشق من خواهند شد.[3]
چرا از کودکی ؟
بر اساس یافته های روانکاوی نخستین تجربه ها ،نخستین عادتها ، نخستین باورها و نخستین احساسات ، پایدار ترین آنها است . از همین رو کودکان که نخستین تجربه ها و احساسات خود را نسبت به دین و احکام دینی در خانواده از والدین میگیرند میتواند این نخستین ها ، مقدس ترین و زیباترین باشد.
به همین سبب است که نگرش های اولیه به مذهب پایدارترین است ، به گونهای که هسته اولین و جان مایه بنیادی وی حس دینی را شکل میدهد. مثلاً نگرش های اولیه کودک به نماز و چگونگی برپایی آن با همه آداب و فضیلت های زیباشناسانه آن از طریق مشاهده رفتار دینی والدین صورت میگیرد. پاره ای از رفتارها و احساسات و باورها به شکل ناهشیار و نامرئی به کودک منتقل میشود که از رفتار های آگاهانه بسیار قوی ترو عمیق تر است و آنچه در عمیق ترین لایه های شخصیت باقی می ماند به بخش ناهشیار و نامرئی شخصیت والدین متکی است .کودکان ونوجوانان بیشتر از پرداختن به رفتارهای ظاهری والدین از باورها و نگرش های نهفته و پنهان آنها نسبت اعمال و اعتقادات تأثیر میپذیرند.[4]
دوره های تفکر مذهبی کودک
از مباحث مهم که باید مورد توجه قرار گیرد ، رشد تفکر دینی است ، چرا که با شناخت ویژگیهای تفکر دینی دانشآموزان راه برای گزینش روش های مناسب آموزش دینی هموار خواهد شد.
محققان بزرگی همچون پیاژه ، هامز وگلومن دوران های اصلی مختلفی را برای رشد تربیتی مذهبی کودک بیان کرده اند که به اختصار به بیان نظریه گلومن که به نظر میرسد از کمال بیشتری برخوردار است و تکامل یافته نظریه پیاژه میباشد میپردازیم.
وی تحقیقات بسیاری کرد که در اثر این بود که میدید دانشآموزان داستانهای دینی را که میشنیدند سعی میکردند با تجربیات خود وفق دهند و درک کنند سرانجام به پنج مرحله قائل شد:
- دوره ما قبل تفکر مذهبی ( تا 7 و8 سالگی )
- دوره تفکر مذهبی ناقص اول ( 7 تا 9 سالگی )
- دوره تفکر مذهبی ناقص دوم ( 9 تا 11 سالگی )
- دوره اول تفکر مذهبی شخصی ( 11 تا 13 سالگی )
- دوره دوم تفکر مذهبی شخصی ( 13 سالگی به بعد)[5]
الف ) در این دوره تفکر شهودی، تفکر دینی کودکان دو ویژگی