- مقدمه
علی رغم پیشرفت های گسترده در صنعت و تکنولوژی و گسترش وسایل مادی ، جوامع بشری هنوز هم با مشکلات متعددی روبه رو هستند و روز به روز از آرامش حقیقی و سلامت روان دورتر شده و آلام و رنج های روانی بیشتری را تجربه می کنند.
انسان امروز درون خود تکیه گاهی برای خود نمی یابد. او روز به روز خودش را تنها و تنها تر میبیند تا جایی که از خودش نیز ناامید می شود. خود و زندگی خود را پوچ میبیند. با بهره گرفتن از وسایل تخدیری می خواهد این رنج تنهایی را از خود دور کند و خود را به بیخیالی بکشاند تا از شدت دردهای انفجار کننده، منفجر نشود(غفوری،1355). به نظر می رسد عامل اصلی بروز چنین عارضه هایی عدم توجه به آموزه های الهی به عنوان یک نظام کارساز برای کلیه ی برنامه ریزی های فردی و اجتماعی و همچنین سبک و شیوه ی اشتباهی است که انسان برای زندگی اش در این عصرانتخاب کرده است.
پژوهشگران بسیاری گسترش انواع بیماری های روانی به ویژه ها اضطراب ها، از جمله اضطراب وجودی[1] در عصر حاضر را به دوری از معنویت و دین ربط داده اند. این نوع اضطراب منجر به بی معنا دانستن دنیا، بی علاقه بودن و بی تفاوت بودن، لذت نبردن از موقعیت های عادی زندگی و سرانجام گرایش به خودکشی در افراد می شود(پناهی میرشکار و مرزیه، 1384). در مطالعات مختلف نشان داده شده که معنویت به افراد کمک می کند که هیجانات منفی خود را کاهش داده و از تنش و اضطراب خود بکاهند و بهتر بتوانند مشکلات زندگی شان را مدیریت کنند و بتوانند از راهبردهای مناسبی در جهت کاهش استرس و افسردگی شان استفاده نمایند و در عین حال سلامت روانشان را حفظ نمایند زیرا وجود افسردگی و تنش و اضطراب به عنوان یک عامل خطرساز می تواند زمینه بروز بیماری های جسمی و مشکلات متعدد بهداشت روان را فراهم کند(حسینی قمی و همکاران، 1389). همچنین نشان داده شده که رفتارهای مذهبی در معنایافتگی زندگی، ارزش مثبت دارد. رفتارهایی از قبیل توکل به خدا و زیارت، می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت، موجب آرامش درونی و معنوی فرد شوند (عیوضی، 1390،ص152). در واقع دین از طریق تامین حمایت اجتماعی، سبک زندگی سالم، انسجام شخصیت و پدید آیی احساس معنا و هدف سبب بهزیستی می شود(ویلیام سی[2]، ترجمه صالحی، 1388). به نظر می رسد سبک و شیوه ی زندگی که فرد انتخاب می کند هم در ایجاد اختلالات روانی از جمله اضطراب و هم در نحوه ی مقابله با آن ها موثر باشد.
سبک زندگی روشی است که افراد در طول زندگی انتخاب کرده اند و زیر بنای آن در خانواده پی ریزی می شود که در واقع متاثر از فرهنگ، نژاد، مذهب، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و باورها می باشد(فاضل، حق شناس و کشاورز،1390). همچنین پژوهش ها نشان داده اند که عواملی چون ویژگی های شخصیتی، تغذیه، ورزش، خواب، مقابله با استرس، حمایت اجتماعی، استفاده از دارو شیوه ی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد(کوکرهام[3]، 2005). نظریه های مختلفی درباره ی شخصیت و ویژگی های آن مطرح شده، اما به نظر می رسد پنج عامل شخصیت (روان رنجورخویی[4]، برون گرایی[5]، تجربه پذیری[6]، توافق پذیری[7]، با وجدان بودن[8]) که کاستا و مک کری[9] در دهه 80 میلادی مطرح نمودند، در انتخاب سبک زندگی بسیار موثر باشد.
همچنین هر مکتب و مذهبی، سبک زندگی برای بشریت ارائه می دهد و مدعی است، جامعه مطلوب و زندگی سالم در نتیجه پیروی از روش زندگی است که آنان ارائه می دهند. بنابراین اسلام نیز یکی از ابزار های سازنده سبک زندگی انسان می باشد(رجب نژاد و همکاران،1391،ص9). باید اذعان داشت که اسلام با احکام جاودانه خود، سبک زندگی[10] آرمانی و در عین حال، واقع گرایانه ای را پیشنهاد نموده است. این سبک زندگی براساس نگرش های متعالی به انسان و هستی شکل گرفته است. با اعتقاد به این باور که عالم طبیعت برای آدمیان خلق شده است و جهان غیب و شهود تحت تدبیر خالقی دانا و بی همتا اداره می شود.
گسست میان مبانی عقیدتی و روش زندگی، ممکن است فرد و جامعه را به سمت بی هویتی و بلکه بی دینی سوق دهد. به نظر می رسد عامل اصلی چالش مذکور را در فقدان شناخت و معرفت نسبت به تعامل سبک زندگی و مبانی معرفت دینی باید جست و جو نمود. درک این مهم متوقف بر فهم مفهوم سبک زندگی ،بومی سازی آن و نحوه ی تعامل آن با تعالیم دینی است. مقوله ی سبک زندگی با عناوینی همچون معنای زندگی، هدف زندگی، اخلاق، الگو و اسوه، سنت و سیره، شخصیت، هویت، مهارت های زندگی و. در ارتباط است. هرچند از نظر ماهوی با این امور تفاوت دارد (فیضی،1392). در این پژوهش سعی شده تا به بیان و تشریح ارتباط بین سبک زندگی با برخی از این امور پرداخته شود.
- بیان مساله
در طی تاریخ، آدمی همیشه مسائلی را درباره سرشت و سرنوشت خود طرح کرده است؛ این که او کیست، از کجا آمده، به سوی کجا می رود، چه آینده ای در انتظار اوست و قدر و منزلت او در کل نظام هستی چیست و مختصات وجودی او کدام است و. لکن فقط در عصر جدید است که انسان یقینش را درباره ماهیت خود از دست داده و با خود بیگانه شده است(کین،مارسل؛ ترجمه ملکیان،1375).
در دنیای پیشرفته امروز بسیاری از افراد از احساس تنهایی و ناامیدی رنج می برند و در احساسی از بی معنایی دست و پا می زنند. همین مساله، ریشه روان آزردگی و اضطراب روزمره ای است که سلامت روانی آنان را تهدید می کند(محمدپور،1390).
اضطراب مساله ای است که امروزه بسیار پررنگ شده وتقریبا اکثریت جامعه با آن مواجه هستند و سلامت جسمانی و روانی آنان را تهدید می کند. یکی از انواع اضطراب ها، اضطراب وجودی است که در عصر حاضر گریبانگیر افراد بسیاری به ویژه جوانان شده و در کشور ما و در حوزه روانشناسی کمتر به آن پرداخته شده است.
از دیدگاه اگزیستانسیالیسم، اضطراب حالتی است که در آن موجودی از عدم احتمالی خود با خبر است. همین معنا را می توان در عبارتی موجز تر بیان کرد: اضطراب آگاهی وجودی از عدم است(پل تیلیش[11]، ترجمه فرهادپور،1366). رولو می[12](به نقل از می و یالوم،2000،ص275) اضطراب را به صورت” تهدید وجود یا ارزش هایی که وجودمان با آنها شناخته می شود” تعریف می کند. از نظر می، احساس اضطراب از احساس تنهایی و پوچی نشئت می گیرد(می ، 1953،ص40). اضطراب وجودی به سه شکل ظاهر می شود: اضطراب از سرنوشت و مرگ، اضطراب از پوچی و بی معنایی و اضطراب از گناه و محکومیت(پل تیلیش، ترجمه فرهادپور،1366).
به نظر می رسد سبک و شیوه ی زندگی که فرد انتخاب می کند در ایجاد اضطراب و نحوه ی مقابله با آن موثر باشد. سبک زندگی روشی است که افراد در طول زندگی انتخاب کرده اند و زیر بنای آن در خانواده پی ریزی می شود که در واقع متاثر از فرهنگ، نژاد، مذهب، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و باورها می باشد(فاضل، حق شناس و کشاورز،1390). هر مکتب و مذهبی، سبک زندگی برای بشریت ارائه می دهد و مدعی است، جامعه مطلوب و زندگی سالم در نتیجه پیروی از روش زندگی است که آنان ارائه می دهند. اسلام یکی از ابزار های سازنده سبک زندگی انسان می باشد(رجب نژاد و همکاران،1391،ص9).
سبک زندگی اسلامی یکی از انواع سبک هاست که تعدادی از افراد جامعه ما آن را انتخاب و بر اساس آن زندگی می کنند. مولفه های سبک زندگی اسلامی نقل از کاویانی(1388) شامل:اجتماعی، اخلاق،خانواده، سلامت، عبادی، تفکر و علم، دفاعی – امنیتی و باورها و عقاید می باشد.
پژوهش های معتبری تاثیر جهت گیری های مذهبی و دینداری را بر میزان اضطراب وجودی و زیر شاخه های آن از جمله اضطراب مرگ نشان داده اند. مسعود نورعلیزاده و میانجی و جان بزرگی(1389) در پژوهشی دریافتند که دین داری سهم زیادی در تاثیر گذاری بر کاهش اضطراب، به ویژه اضطراب وجودی داشت و افراد مذهبی کمتر از اضطراب جودی رنج می برند. کوهن[13] و همکارانش(2005) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که بین جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی با اضطراب مرگ و رضایت از زندگی و اعتقاد به زندگی بعد از مرگ، رابطه ی معنی داری وجود داردسیسرلی[14] (2002) نشان داد که اعتقاد به زندگی پس از مرگ و گرایش های مذهبی به طور منفی با ترس از مرگ ارتباط