5-5 نتیجهگیری 159
5-6 محدودیتهای تحقیق 160
5-7 پیشنهادهای حاصل از نتایج تحقیق 161
5-8 توصیه های کاربردی 162
5-9 پیشنهادهایی برای پژوهش های بعدی. 163
منابع و مآخذ
منابع فارسی 164
منابع انگلیسی 171
ضمائم. 178
چکیده
رابطه صنعت و دانشگاه در کشورهای صنعتی و توسعه یافته بسیار مهم است. اما این موضوع در اغلب کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته یکی از موارد و مسائل پیچیده به شمار میرود. در همین راستا هدف از این تحقیق بررسی عوامل ساختاری موثر بر همکاری های متقابل دانشگاه و صنعت با رویکرد بازاریابی در دانشگاه های استان مرکزی بوده است.
تحقیق حاضر، یک پیمایش مقطعی میباشد که در دسته تحقیقات کاربردی قرار میگیرد. جامعه آماری این مطالعه را اعضای هیئت علمی دانشگاههای دولتی و آزاد استان مرکزی و مدیران و کارشناسان پژوهشی این دانشگاه ها تشکیل می دهند. با لحاظ اینکه تعداد افراد جامعه آماری محدود بودند برای تمام افراد جامعه پرسشنامه پست شد و سرشماری صورت گرفت. برای تعیین اعتبار از روایی صوری و محتوایی و برای سنجش پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ بوسیله نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین هر سه متغیر مستقل این پژوهش و متغیر وابسته رابطه معناداری وجود دارد. همچنین با توجه به رگرسیون چندمتغیره به روش گام به گام حدود1/92 درصد از تغییرات متغیر وابسته توسط دو متغیر “ایجاد ساختاری بازارگرا در جهت شناسایی نیازهای علمی صنایع” و “ایجاد ساختاری منعطف در دانشگاه ها به منظور انتقال سریع دانش به صنایع ” تبیین شد.
کلید واژه: همکاری دانشگاه و صنعت، عوامل ساختاری، استان مرکزی
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
دانشگاه و صنعت دو نهاد کلیدى جامعه در دنیاى دانایى محور کنونى است. اگر در گذشته نیازى به برقرارى رابطه بین این دو نهاد جامعه احساس نمىشده ولى امروز الزام ایجاد چنین ارتباط و تعاملى بین این دو نهاد، بیش از پیش آشکار شده است. لازمه برقراری ارتباط بین این دو بخش رسیدن به درک صحیح و سودمند از یکدیگر است. در جوامع پیشرفته ارتباط بین مهمترین ارائهدهندگان اصلی خدمات آموزشی یعنی دانشگاه و صنعت به صورت خودجوش و سازمانی است به نحوی که صنعتگر بدون دانشگاهی و دانشگاهی بدون صنعتگر امکان رشد و تعالی نخواهند داشت و برای جامعه سودمند نخواهد بود. تربیت نیروى متخصص و کارآمد از یک طرف و اشتغال به کار فارغ التحصیلان دانشگاه از سوى دیگر مسائلى است که در این زمینه ذهن آدمى را به خود مشغولمى کنند. دانشگاه محل تربیت نیروى تحصیلکرده و متخصص است و صنعت هم نهاد تولید کننده و عرضه کننده کالاها و خدمات. از همین رو در مطالعه حاضر تلاش خواهیم نمود به بررسی تاثیر عوامل ساختاری بر همکاریهای متقابل صنعت و دانشگاه بپردازیم. با این مقدمه، این فصل از پژوهش به بررسی کلیات پژوهش از قبیل تعریف و اهمیت موضوع، قلمرو تحقیق، فرضیات اصلی، محدودیتها و تعاریف واژگان تحقیق خواهد پرداخت تا دیدگاهی جامع از مسیر مطالعه ایجاد گردد.
1-1- بیان مسأله
ساختار سازمانی به همراه اهداف، تکنولوژی، و منابع انسانی جزء ارکان اصلی هر سازمان محسوب میشود. ساختارسازمانی به جنبههای متشکل یا تنظیم شده روابط موجود میان اجزاء یک مجموعه سازماندهی شده اشاره داشته و روابط گزارشدهی، کانالهای ارتباط رسمی، تعیین مسئولیت و تفویض اختیار تصمیم گیری را روشن میسازد (Schroeter, 2010: 18).ساختار سازمان تصریح می کند که وظایف چگونه تخصیص داده شوند، چه شخصی به چه کسی گزارش دهد و سازوکارهای هماهنگی رسمی و همچنین الگوهای تعاملی سازمان که باید رعایت شوند کدامند. ساختارسازمانی در نمودار سازمانی نمایان می شود؛ نمودار سازمانی یک نماد قابل رؤیت از کل فعالیتها و فرایندهای سازمان است (Green et al, 2011: 14).
شناخت و بررسی عوامل ساختاری در یک سازمان، سرآغاز هرگونه بهره گیری به جا و مناسب از منافع سازمانی، توانمندساز شدن سازمان جهت شناسایی فرصتها، ارائه ترکیب جدید از منابع موجود و در نهایت پایهایی برای توسعه سازمانی است (مجیبی و میلانی، 1390: 71). یکی از سازمانهایی که امروزه در پیشرفت کشور نقش عمدهای دارد دفاتر یا مراکز ارتباط با صنعت دانشگاهها است. دانش، مادامی که در حوزه پژوهش و تحقیقات بنیادی در سطح دانشگاهها مطرح شود از چشماندازی نامشخص و با ریسک بالای سرمایهگذاری همراه است. اما زمانی که کاربردی شده و در حوزه فناوری و صنعت بصورتکالا یا خدمات تجلی یابد، قابلیت ثروتآفرینی و ارزشگذاری اقتصادی پیدا می کند. به بیان دیگر، صنعت همان بستر واقعی ارتباط دهنده پژوهش و اقتصاد در چرخه تکامل است (شفیعی و جمالی پور، 1389 : 106). از این رو تقویت و گسترش ساختار سازمانی، عوامل ساختاری و برقراری تعامل میان نیروهای انسانی دو حوزه صنعت و دانشگاه، به عنوان یکی از رویکردهای اصلی کشورهای پیشرفته است. یکی از دستاوردهای ارتباط موفق دانشگاه و صنعت، بازاریابی دانش یا تجاری سازی است.تجاری سازی در واقع انتقال دانش و فناوری از مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی به صنایع موجود یا کسب و کارهای جدید و تبدیل شدن این دانش به محصول جدید است (Haggblade, 2012:29). تجاری سازی یا بازاریابی دانش علاوه بر فراهم آوردن ارزشهای اقتصادی قابل توجه برای سازمانهای تحقیقاتی و دانشگاهی، منجر به رشد فنی و اقتصادی و افزایش رفاه جامعه میشود (McCoy et al, 2010:49).
دنیای امروز، دنیای آموزش و پژوهش[1] و ارتباط آنها با صنعت و جامعه است. بدین معنی که آموزش و پژوهش جایگاه و نقش اساسی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع دارند. تأثیر ارتباط صنعت و دانشگاه در توسعۀ آموزش عالی و تبیین اهمیت این موضوع در توسعۀ ملی اهمیت زیادی دارد. رابطه صنعت و دانشگاه در کشورهای صنعتی و توسعه یافته بسیار مهم است. اما این موضوع در اغلب کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته یکی از موارد و مسائل پیچیده به شمار میرود. دلیل آن هم عمدتاً در اختلاف سلیقه ها بین گردانندگان این نهادها می باشد، اختلاف از آنجا سرچشمه می گیرد که دانشگاه یک نهاد و سازمان علمی/پژوهشی است، اما صنعت یک نهاد تجاری و اقتصادی است و تا زمانی که طرز تفکر این دو نهاد به رشد و تکامل برای همکاری متقابل نرود، پیشرفت و توسعه حاصل نمی شود (هاشمی داران و همکاران، 2:1386).
از اینرو جوامع و کشورها، کوششهای فراوانی را در راستای ایجاد ارتباط متقابل بین دانشگاه و صنعت به عمل و در این مسیر راهبردهای متعددی را به اجرا درمیآورند.
این کوششها و تلاشها بخصوص از آنجا مهم و اساسی جلوه می کند که اقتصاددانان، مهمترین عامل صنعتی شدن کشورهای توسعه یافته را ایجاد ارتباط بین دانشگاه و صنعت تلقی می کنند که در وهلۀ اول با استخدام و به کارگیری نیروهای توانمند و تحصیلکرده تحقق میپذیرد و در مرحلۀ بعد با ایجاد تعامل بین دانشگاه و صنعت(Denison, 2005:2).
امروزه نقش رابطه بین دانشگاه و صنعت به صورتهای گوناگون توجه بسیاری از صاحبنظران مسائل رشد و توسعه اقتصادی[2] را به خود جلب کرده است. بدین خاطر، بسیاری از کشورهای جهان به ویژه کشورهای صنعتی و پیشرفته تا اندازه زیادی به این مهم پرداختهاند، به گونهای که در برنامه های کوتاه مدت و بلندمدت آنان، نظام و سیستم آموزش عالی و نیز رابطه این دو پدیده (دانشگاه و صنعت) جایگاه چشمگیری را به خود اختصاص داده است (شجاعی،20:1382).
ساختار صنعت و دانشگاه نیز به گونهای است که در بومی نمودن و درونزا نمودن علم و تکنولوژی تلاش هماهنگ و همسویی انجام نمیگیرد و حتی سیاستهای حمایتی و انگیزشی نیز به گونهای طرح و تدوین نشدهاند که تسهیلگر فرآیند بومی شدن علم و تکنولوژی باشند. لذا سیاست تأثیرپذیری از علم و تکنولوژی خارج از مرزهایمان و عدم وجود تلاش مؤثر برای تطبیق با شرایط بومی موجب گردیده که مکانیزمهای ارتباط مستمر این دوبخش شکل نگیرد و حتی در رابطه با سازمانهای سیاستگذار تعریف نشده باقی بماند. تأثیرات چنین شرایط بر عملکردهای دو بخش مذکور نشان میدهد که نتایج تحقیقات دانشگاهی پیش از آنکه در داخل کشور مؤثر و مفید واقع شود و به رفع معضلات فنی- تخصصی و سازمانی- مدیریتی کمک نماید و در عین حال نقش تولید علم نیز ایفا گردد، صدای بین المللی آن تحقق میپذیرد (درویشی و همکاران، 1388: 45).
علاوه برآن اهداف متفاوتی براین دو بخش حاکم است که باید از طریق سیاستهای سازمانهای سیاستگذار و از طریق همسو و همراستا نمودن این اهداف با اهداف سند چشم انداز توسعه و برنامه های کلان توسعه کشور تغییر و تحول یابند، تا بتوانند به طور سازگار و در ارتباط تنگاتنگ در تکمیل اهداف یکدیگر کوشیده و به تحقق اهداف توسعه ملی بیندیشند. بایستی بر هم باوری آنها افزوده شود و هر یک وجود خود را وابسته به وجود دیگری احساس کند و توجه آنها به کشور واحدی جلب شود که در جهان رقابتی بری رشد و توسعه نیازمد مدیریت بهینه منابع انسانی و غیرانسانی و انباشت تواناییهای تکنولوژی است (باقری نژاد، 1387: 16).
در نتیجه ساختار فعلی دانشگاه و صنعت و پیوندهای رسمی و غیررسمی آنها با دستگاههای دولتی و سازمانهای سیاستگذار و نهادهای حمایتی – انگیزشی، بایستی مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد و تحول یابد. از طرفی دستیابی به روشها و سازوکارهای ارگانیک و کارآمد در گسترش همکاری صنعت و دانشگاه مستلزم شناسایی دقیقتر زیر ساختهای صنعتی و اندازه گیری سطح تکنولوژی صنایع و ارزیابی تواناییهای بالقوه و استعدادهای نهفته در دانشگاههای کشور و مدیریت بر داراییهای ملموس و غیرملموس میباشد. بنابراین مطالعه عوامل ساختاری بر همکاریهای متقابل صنعت و دانشگاه نسبت به سایر عوامل در اولویت قرار خواهد داشت.
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیقدر دنیاى امروز، رابطهاى مستقیم بین توسعه تکنولوژى و پیشرفت اجتماعى، اقتصادی و سیاسی هر کشور برقرار است. تکنولوژی بنا به تعریف دارای چهار رکن اساسی یعنی انسان افزار، ماشین افزار، سازمان افزار و اطلاعات افزار است که در کنش و واکنش با یکدیگر موجب رشد و توسعه اقتصادی میشوند. چون دانشگاه محل تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر به معنای واقعی کلمه است و اگر این نیروی انسانی متخصص بتواند دانش و مهارت خود را در عرصه تولید و صنعت به کار ببرد موجب پیشرفت خواهد شد. در کشورهای توسعه یافته اداره صحیح سازمانهای تجاری و صنعتی و ایجاد هماهنگی در فعالیت های موثر آن به ترتیبی که میزان بازده را کماَ و کیفاً به حد مطلوب برساند عموماَ به عهده مدیرانی است که گردش امور بدست آنها است (Haggblade, 2012: 15).
گذر از مسیر تاریخ و تحولات اجتماعی این ایده را در ذهن کارشناسان و برنامهریزان ایجاد و تقویت کرده که حصول توسعه ملی بدون توسعه انسانی امری محال است و بایستی در برنامه های توسعه به نیروی انسانی و کارکردهای آن نقش محوری داده شود و از سوی دیگر توسعه نیروی انسانی نیز بسط کمی و کیفی آموزش و پژوهش را طلب می کند. ایجاد آموزههای مقتضی در نیروی انسانی و همچنین انجام پژوهش های مناسب با عرصههای مورد نیاز امری است که در عین سادگی از پیچیدگیهای بسیار بالایی برخوردار است و برنامه ریزی ها و سیاستگذاریهای دقیقی را طلب می کند. صنعت به عنوان یکی از بخشهای عمده و تاثیرگذار فعالیتهای اقتصادی و دانشگاه به عنوان کانونی جهت نشر و کاربردی نمودن یافته های علمی نقشی موثر در این میان ایفا می کنند. این دو عنوان دو بال پرواز در راستای توسعه همه جانبه و پایدار صنعت هستند و لذا نوع میزان و نحوه ارتباط آنها با هم می تواند موفقیت یا شکست نسبی برنامه های توسعه را در بلندمدت به همراه داشته باشد. روش های بسیار متنوعی بر ایجاد و بسط این رابطه ذکر شده که قابل تامل هستند و بهره مندی از این زمینه های همکاری دانشگاه را به مغز متفکر صنعت و صنعت را به دانشگاهی کاربردی مبدل می کند. در کشور ما دانشگاه و صنعت هر دو سازمانهای وارداتی هستند و شکل گیری آنها بدون وجود نیاز به مبرم جامعه و صرفاَ به دلیل تبعیت از نسخههای تجویزی توسعه بوده و بر این اساس حرکت آنها نیز بطور مستقل و منطبق با امکانات درونی شکل گرفته است (جعفرنژاد، 1384: 34).کاربردی نمودن نتایج تحقیقات و کارآفرینی دانشگاهی[3] مأموریتهای جدیدی هستند که انتظار میرود در این برهه از زمان دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی به طور کارآمدتری در این عرصهها ظاهر شده و نقش و مسئولیت خود را در تقویت و توانمندسازی نظام ملی نوآوری ایفاء نمایند.
اگر چه اهمیت و ضرورت کاربردی نمودن نتایج تحقیقات با توجه به جایگاه آن در سند برنامۀ چهارم توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور و یا اهداف آن در سند برنامۀ چهارم توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور و یا اهداف تعیین شده از طرف وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، برای بخش دانشگاهی کشور محرز