مقدمه
بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی، از هیچ طبقه اقتصادی ـ اجتماعی خاصی، در مقابل آن ها مصونیت نداشته و خطری است که بشر را مرتبا تهدید میکند. خوشبختانه نهضت بهداشت روانی در نیم قرن اخیر، افکار غلط و خرافات در مورد این بیماری ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بیماری های روانی، قابل پیشگیری بوده و ثانیا در صورتیکه مانند سایر بیماری ها به موقع تشخیص داده و تحت درمان قرار گیرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد (حسن پور، 1382). بهداشت روان علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از اوّلین لحظات حیات جنینی تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمی, نوزادی, کودکی تا نوجوانی, بزرگسالی و پیری را در بر میگیرد. بهداشت روان، دانش و هنری است که به افراد کمک میکند تا با ایجاد روش هایی صحیح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوب تری را برای حل مشکلاتشان انتخاب نمایند (سلحشور، 1382).
پیشرفت صنعت و تکنولوژی, قدرت و ثروت را افزایش داده ولی امکان زندگی با آرامش و صلح و اطمینان را از انسان سلب کرده و در حقیقت “کیفیت فدای کمیت” شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بیماری های عصبی ـ روانی و روان تنی، جانشین آن شده است. بطوریکه آمار نیز حکایت از افزایش شیوع بیماری های روانی دارد (هاشم زاده، 1379).
به عقیده فروید، آنچه سبب فعالیت و پویایی انسان می شود انرژی کلی حیات است که از دو بخش سازنده و مخرب تشکیل می شود.بخش سازنده همان نیروی زندگی و بخش مخرب نیروی مرگ این انگیزه ی شخص را به سوی خودآزاری، خودکشی و رفتارهای پرخاش گرانه سوق میدهد. تیپ هاش شخصیتی مختلف می توانند خصایص و رفتارهای افراد را شکل دهند. به طوری که نوع تیپ شخصیتی انسان می تواند نوع رابطه او با دیگران و حتی میزان پیشرفت و موفقیت وی را نیز تا حدودی مشخص نماید.
رویکردهای یادگیری، فعالیت های ذهنی ای هستند که فراگیران در هنگام مطالعه به کار می برند تا بتوانند به طور مؤثرتری در دریافت، سازمان دهی، یا به خاطر آوردن اطلاعات از آ نها استفاده نمایند رویکردهای یادگیری یکی از عوامل مؤثر در عملکرد تحصیلی و موفقیت تحصیلی فراگیران می باشد. مطالعات زیادی نشان داده است که موفقیت تحصیلی در فراگیرانی که از یادگیری عمیق استفاده می کنند بیشتر است. لذا چنانچه عاملی باعث یادگیری عمیق گردد می توان انتظار داشت که موفقیت تحصیلی افزایش خواهد یافت و همینطور باعث ایجاد شادکامی در فراگیران گردد .بنابراین، بررسی رابطه بین این 4 فاکتور، تیپ شخصیت، سلامت روان، رویکرد یادگیری و شادکامی می تواند حائز اهمیت باشد.
بیان مسئله
شخصیت را می توان الگوهای اختصاصی و متمایز تفکر ، هیجان و رفتار دانست که اسلوب شخصی تعامل با محیط فیزیکی و اجتماعی هر شخص را رقم می زند. (اتکینسون و همکاران، 1385) یکی از ویژگی های مهم در خورتوجه در ابعاد روان شناختی افراد، ویژگی های شخصیتی می باشد .از دیرباز مفهوم شخصیت موردتوجه حکما ودانشمندان بوده است وبخصوص ارتباط آن باموضوعات اخلاقی ،رفتاری ،اجتماعی ازمباحث مهم واساسی به شمارمی رود. رایج ترین برداشت وتعریفی که محققان وروان شناسان داشته اندعبارت است ازمجموعه ویژگیهای جسمانی ،روانی ،رفتاری که هرکدام را ازافراد دیگرمتمایز و منحصربه فردمی کند. (کریمی،1374). یکی از ابتدایی ترین اموری که درجهت رشد وتوسعه هرعلمی انجام می پذیردطبقه بندی کردن آن است وشخصیت نیزازاین قاعده مستثنی نبوده است .روان شناسان طبقه بندی های مختلفی درمورد شخصیت داشته اند وبرای هرطبقه نیزویژگیها وخصوصیات خاصی درنظرگرفته اند وانواع مختلف شخصیت را ارائه داده اند. از طرفی رویکردهای مختلفی برای یادگیری از دیدگاه صاحبنظران مختلف وجود دارد.در رویکرد رفتارگرایی، موارد تشکیل دهنده ی رفتار انسان، تقویت فرد، انتخاب طبیعی، تکامل رسوم فرهنگی، شرطی سازی کلاسیک و کنشگر دانسته شده است، اما تحقیقات دیگر نشان می دهدکه حساسیت افراد مختلف نسبت به تأثیر شرطی سازی به صورت انفعالی و مشابه یکسان نیست، بلکه سرشت و شخصیت افراد بر نحوه ی پاسخ دادن آنها به شرطی سازی، تأثیر گذار است در هر صورت این رویکردها برشخصیت افراد تأثیر متفاوتی دارد.مسأله قابل توجه دیگر توجه به تامین سلامت روانی افراد است افرادجامعه یکی ازمهمترین مسائل اساسی درهرکشوری محسوب می شودکه بایدآن راازدیدگاه سه بعدی جسمی ،روانی واجتماعی نگریست(شاملو،1372). بعدروانی بهداشت دربسیاری ازکشورهای درحال توسعه بنابه دلایل مختلف موردتوجه کافی قرارنگرفته است.سازمان بهداشت (1993)معتقداست درکشورهای درحال توسعه حجم مشکلات رفتاری و روانی رو به فزونی است وبی توجهی به آن درابعادفردی وخانوادگی واجتماعی اثرات سوء وغیرقابل جبرانی به جای می گذارد. (حسینی،1371).
اگرنیازهای زیستی و روانی فردبه طورخود به خودارضاء می شدزندگی واقعاً آسان بود ولی چنان که می دانیم موانع زیادی،خواه محیطی وخواه درونی وجود داردکه مخل ارضای نیازهاهستند.این موانع موجب فشارروانی درفرد می گردند. (آزاد،1375).
از طرفی شادکامی یک متغیر شخصیتی است که می توان برای آن پایه ی زیست شناختی در نظر گرفت (میرزایی و حاتمی، 1389).از نظرچیوکیوتا و استایلز شادکامی را در صورتی می توان به عنوان صفت در نظر گرفت که سه ملاک پایداری زمانی، همسانی بین موقعیت و علیت درونی را دارا باشد. همچنین شادکامی را وابسته به فراوانی و درجه ی عواطف مثبت یا لذت، سطوح بالای رضایت در طول زندگی، و نبود احساسات منفی نظیر افسردگی و اضطراب دانسته اند (هادی نژاد و زارعی، 1388).در ارتباط با شخصیت و شادکامی، به نظر می رسد تفاوت های فردی در احساس شادکامی، تا حدود بسیاری با تفاوت های شخصیتی مرتبط است. تفاوت هایی که می تواند ناشی از عوامل ژنتیکی باشد. به عبارت دیگر، شادکامی یک متغیر
پایان نامه:تعیین رابطه بین صفات شخصیت و رویکرد یادگیری با سلامت روانی و شادکامی دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات مازندران