مطالعه رفتار هزینه علاوه بر محققان دانشگاهی برای افرادی که حرفه آنها با فعالیتهای شرکتها در ارتباط است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در مدل رایج رفتار هزینه که در ادبیات حسابداری پذیرفته شده است، هزینهها براساس تغییر نسبت سطح فعالیت به دو دسته هزینه های ثابت و هزینه های متغیر تقسیم بندی میشوند. در این مدل هزینه های متغیر متناسب با تغییر در محرک هزینه تغییر می کنند. بدین معنی که میزان تغییر هزینهها به میزان تغییر سطح فعالیت ها بستگی دارد نه جهت تغییر (اندرسون و لانن[۱]،۲۰۰۷).
دلیل وجود چسبندگی هزینهها توسط مدل جایگزین رفتار هزینه توجیه می شود. در این مدل فرض می شود که مدیران بطور سنجیده منابع را در پاسخ به تغییر حجم فعالیت، تعدیل می کنند. این مدل میان هزینههایی که متناسب با تغییر حجم فعالیت، تغییر می کنند و هزینه های تعدیل منابع توسط مدیران تفاوت قائل می شود. در دوره های کاهش فروش، درباره تقاضای آتی ابهام وجود دارد. از سوی دیگر، اگر مدیران منابع را کاهش دهند، تحصیل مجدد منابع، موجب تحمل هزینه های تعدیل می شود. از اینرو مدیران، کاهش هزینهها را تا زمان کسب اطمینان از پایداری رکود تقاضا به تعویق میاندازند(مدیروس و کوشتا[۲]،۲۰۰۴).
اساس بسیاری از تصمیمات مدیریتی، دانش چگونگی تغییر هزینهها به عنوان تابعی از سطح فعالیت است. در همین ارتباط ،گاریسون و نورین[۳](۲۰۰۱) معتقدند که تلاش برای اتخاذ تصمیمات بدون دانش کاملی از هزینه های مرتبط و نحوه تغییر آنها نسبت به سطح فعالیت ممکن است به پیامدهای نامساعدی بیانجامد. در ادبیات حسابداری در مورد رفتار هزینه، چندین دیدگاه وجود دارد. کاریسون و نورین (۲۰۰۱) و هورن کرن و همکاران[۴] (۲۰۰۶) اظهار کرده اند که صرف نظر از جهت تغییر( کاهش یا افزایش)، هزینهها به تغییرات سطح فعالیت واکنش نشان می دهند. درحالیکه نورین و سودرستروم[۵] (۱۹۹۷) و اندرسون و همکاران (۲۰۰۳) معتقدند که افزایش هزینهها در دوره های افزایش سطح فعالیت، بیشتر از کاهش هزینهها در دوره های کاهش سطح فعالیت است به همین دلیل ، کاهش هزینهها موجب ایجاد چسبندگی در هزینهها می شود.
اطلاعات حسابداری مدیریت غالباً از طریق وظیفه جلب توجه می کند برای مثال فرض کنید که هزینه های ثابت و متغیر ارائه خدمات به صورت دستی به نحوی چشمگیر بیش از مبلغ بودجه باشد، به عبارتی دیگر انجام خدمات از این طریق مقرون به صرفه نبوده و می بایست راههایی جدید جستجو شود. اطلاعات حسابداری مدیریت به مدیران کمک می کند که ساختار تصمیم را تعیین کنند، به این ترتیب هزینه های ارائه خدمات از دو طریق “دستی” و “رایانه ای” محاسبه و جهت اخذ تصمیم در اختیار مدیریت قرار داده می شود. این شاخه از حسابداری از یک سو گذشته نگر و از طرف دیگر آینده نگر است، اینکه محصولات و خدمات به چه هزینه ای به بازار عرضه شوند تا ضمن رقابت با رقبا، سودی معقول نیز برای موسسه کسب گردد نشان از آینده نگری این سیستم می باشد
با توجه به اینکه بخش های خدماتی در اقتصاد فعلی کشور در حال رشد و گسترشی سریع است، به موازات آن تکنیکهای حسابداری مدیریت نیز باید با توجه به نیازهای اطلاعاتی واحدهای فعال در این بخش مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته و با این نیازها هماهنگ شوند. تفاوت اساسی بین موسسات خدماتی و تولیدی آن است که اغلب خدمات همزمان با تولید به مصرف می رسند، به بیان دیگر نمی توان خدمات را همانند کالاها در انبار نگهداری کرد، اما بسیاری از تکنیکهایی که برای اندازه گیری بهای تمام شده و سنجش عملکرد واحدهای تولیدی ابداع شده، در بخش خدمات نیز با موفقیت بکار گرفته شده است، پس در راه توسعه روش های حسابداری مدیریت، همواره باید نیازمندیهای واحدهای مختلف بخشهای خدماتی نیز مد نظر قرار گیرد. امروزه با ایجاد تحول در سیستمهای تولید و خدمات، مدیریت با پیچیدگی و تغییراتی شدید روبرو شده بنحوی که به تنهایی نمیتواند نسبت به محیط خود در سازمان شناختی کافی داشته باشد. به همین دلیل ضرورت پیدا کرد که سیستمی بوجود آید که مدیریت را در امر شناسائی مشکل، تعیین اهداف، شناسایی دقیق مسئله، تعریف راه حلهای ممکن، ارزیابی این راه حلها، انتخاب یک راه حل بهینه، اجرا، کنترل و ارزیابی آن کمک کند. نقش حسابداری مدیریت عبارت از تهیه و ارائه اطلاعات مرتبط و سودمند برای کمک به مدیریت در برنامهریزی فعالیتها، اعمال کنترل مدیریت و تصمیم گیری عقلائی در جهت تحقق اهداف سازمان است. البته صرف ارائه اطلاعات نمیتواند مدیریت را در انجام وظایف خود یاری کند بلکه اطلاعات ارائه شده باید دارای ویژگیهایی باشد که مدیریت از آن در فرایند تصمیمگیری استفاده کند. بنابراین سیستم اطلاعاتی حسابداری مدیریت با هدف کمک به مدیران در امر تصمیمگیری بوجود آمد و همگام با گسترش و پیچیده شدن سیستم تولید، و ارائه خدمات، رشد و گسترش پیدا کرده است. بدیهی است تلفیق سیستم اطلاعاتی حسابداری با اهداف و روش های مدیریت هزینه، روندی فزاینده در جهت کاهش هزینه ها و کمک به افزایش سودآوری را در پی خواهد داشت.
۵-۲-۲- خلاصه نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها
در مرحله برنامه ریزی مدیران به اطلاعات مربوط به گرایش هزینهها جهت پیش بینی هزینه های آتی نیاز دارند. ضمن آنکه تابع بودن هزینهها از در آمدها نیز در جهت برنامه ریزی های مورد توجه مدیران قرار می گیرد. بنابراین شناسایی نحوه تاثیر پذیری هزینه ها از تغییرات در آمد، اهمیت پیدا می کنند. از طرف دیگر موضوع تاثیر پذیری ساختار سرمایه از تصمیمات مدیران (انعطاف پذیری هزینه ها) می توانند هزینه های نمایندگی و به تبع آن تئوری نمایندگی را مطرح سازد. بنا براین این تحقیق به شناسایی یکی از هزینه های بالقوه نمایندگی و کنترل آن به وسیله حاکمیت شرکتی را مد نظر دارد. بنابراین در این راستا تاثیر رفتار هزینه ها را بر ساختار سرمایه مورد بررسی قرار دادیم. فرضیه اصلی تحقیق بر داشتن رابطه بین ساختار سرمایه با رفتار هزینه ها (عدم انعطاف پذیری هزینه ها) تاکید می کند. برای بررسی این روابط، ساختار سرمایه را در دو سطح اهرم مالی مبتنی بر ارزش بازار و اهرم مالی مبتنی بر ارزش دفتری تقسیم گردید.
۵-۲-۲-۱- نتایج حاصل ازآزمون فرضیه فرعی اول
بین عدم انعطاف پذیری هزینه ها و اهرم مالی مبتنی بر ارزش دفتری رابطه معنی داری وجود دارد. مقدار sig متغیر مستقل عدم انعطاف پذیری هزینه ها(۰۰۰/۰) بیانگر تاثیر عدم انعطاف پذیری هزینه ها درسطح اطمینان ۹۵/۰ بر متغیر وابسته (اهرم مالی مبتنی بر قیمت دفتری) است. بنابراین فرضیه اول تایید میشود. همچنین مقدار ضریب متغیر عدم انعطاف پذیری هزینه ها برابر با (-۰٫۲۹۲۲۴۱) میباشد که نشاندهنده وجود رابطه ضعیف ولی منفی بین عدم انعطاف پذیری هزینه ها و اهرم مالی مبتنی بر قیمت دفتری میباشد.
۵-۲-۲-۲- نتایج حاصل ازآزمون فرضیه فرعی دوم
بین عدم انعطاف پذیری هزینه ها و اهرم مالی مبتنی بر ارزش بازار رابطه معنی داری وجود دارد. مقدار sig متغیر مستقل عدم انعطاف پذیری هزینه ها(۰۰۰/۰) بیانگر تاثیر عدم انعطاف پذیری هزینه ها درسطح اطمینان ۹۵/۰ بر متغیر وابسته (اهرم مالی مبتنی بر قیمت بازار) است. بنابراین فرضیه دوم تایید میشود. همچنین مقدار ضریب متغیر عدم انعطاف پذیری هزینه ها برابر با -۰٫۲۰۰۱۶۴ میباشد که نشاندهنده وجود رابطه ضعیف ولی منفی بین عدم انعطاف پذیری هزینه ها و اهرم مالی مبتنی بر قیمت بازار میباشد.
۵-۲-۲-۳- نتایج حاصل ازآزمون فرضیه فرعی سوم
بین اندازه شرکت و اهرم مالی مبتنی بر ارزش دفتری رابطه معنی داری وجود دارد. مقدار sig متغیر مستقل اندازه شرکت (۰۰۳۴/۰) بیانگر تاثیر اندازه شرکت در سطح اطمینان ۹۵/۰ بر متغیر وابسته (اهرم مالی مبتنی بر قیمت دفتری) است. بنابراین فرضیه سوم تایید میشود. همچنین مقدار ضریب متغیر عدم انعطاف پذیری هزینه ها برابر با ۰٫۰۱۹۵۲۳ میباشد که نشاندهنده وجود رابطه ضعیف ولی مثبت بین اندازه شرکت و اهرم مالی مبتنی بر قیمت دفتری میباشد.
[۱]- Anderson & Lanen
[۲]-Mediros & Costa
[۳] -Garison & Noreen
[۴] -Horengren et al
[۵] -Noreen & Sodersteram
سوالات یا اهداف پایان نامه :
سوال اصلی:
۱- بین ویژگیهای شرکت و ساختار سرمایه آنها چه رابطه ای وجود دارد؟
سوالات فرعی:
۱- بین ساختار هزینه و ساختار سرمایه چه رابطه ای وجود دارد؟
۲- بین اندازه شرکت و ساختار سرمایه چه رابطه ای وجود دارد؟
۳- بین سود آوری شرکت و ساختار سرمایه چه رابطه ای وجود دارد؟
برای پاسخگویی به سوالات بالا فرضیه های زیر تدوین شده است.