برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده و استاد راهنما در سایت درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
فصل اول: موضوع پژوهش
مقدمه 3
بیان مسأله 5
اهمیت و ضرورت پژوهش 8
هدف کلی پژوهش 10
اهداف جزیی 10
فرضیه های پژوهش 10
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 10
فصل دوم: پیشینه پژوهش
مقدمه 13
ازدواج 13
عناصر و اهداف ازدواج 24
پیش بینی کننده های ازدواج موفق 28
نظریه های مربوط به همسرگزینی 30
نظریه فرایند رشدی 30
نظریه بوئن 31
نظریه همسان همسری 34
نظریه تکمیل نیازها 35
نظریه صافی 35
نظریه دلبستگی 38
نظریه یادگیری اجتماعی 40
آمادگی ازدواج 41
طلاق 46
آمار طلاق 47
اثرات طلاق بر نوجوانان 50
موضوعات عاطفی 50
موضوعات فرزندپروری 51
اثرات طلاق بر فرزندان و بزرگسالان 52
نگرش 54
تعریف مفهوم نگرش 55
ویژگی های نگرش 56
عناصر نگرشی به عنوان مبنای نگرش ها 57
نگرش های مبتنی بر شناخت 58
نگرش های مبتنی بر عواطف 58
نگرش های مبتنی بر رفتار 60
چگونگی شکل گیری نگرش ها 60
نگرش های ازدواج 62
عوامل موثر بر نگرش به ازدواج 74
عامل خانواده و والدین 74
عامل جنسیت 76
عامل رسانه 77
عوامل تاثیر گذار بر نگرش ها نسبت به طلاق 78
پیشینه تجربی نگرش به ازدواج و طلاق 79
فصل سوم: روش پژوهش
روش پژوهش 84
جامعه، نمونه و روش نمونه گیری 84
ویژگی های جمعیت شناختی گروه های نمونه 84
ابزارهای پژوهش 85
روش اجرای پژوهش 86
روش های تجزیه و تحلیل داده ها 86
فصل چهارم: یافته های پژوهش
یافته های توصیفی 89
یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش 90
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
بحث و نتیجه گیری 92
محدودیتهای پژوهش 94
پیشنهادهای پژوهش 94
پیشنهادهای کاربردی 95
منابع 98
پیوست110
چکیده انگلیسی113
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه نگرش به ازدواج و طلاق در دانش آموزان پسر و دختر مدارس متوسطه شهر پلدختر در سال تحصیلی 94-93 میباشد. جامعهی آماری این کلیه دانش آموزان پسر و دختر مدارس متوسطه شهر پلدختر است. از این جامعهی آماری، نمونهای به تعداد 167 نفر (81 دانش آموز پسر و 86 دانش آموز دختر) به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامهی نگرش به ازدواج براتن و روزن (MAS) و پرسشنامهی نگرش به طلاق کینایرد و جرارد (ADS)، استفاده شد. نتایج پژوهش تحلیل واریانس چندمتغیری (MANOVA) نشان داد که پسران نگرش مثبت تری نسبت به طلاق و دختران نگرش مثبت تری نسبت به ازدواج دارند.
واژه های کلیدی: نگرش نسبت به ازدواج، نگرش نسبت به طلاق
فصل یکم
مقدمه پژوهش
مقدمه
برای همهی انسانها خانواده اولین تجربهی زندگی اجتماعی را تشکیل میدهد و برای بسیاری بادوامترین و پایدارترین گروه اجتماعی است. امروزه با وجود تغییرات گسترده در جوامع و فرهنگهای مختلف در مورد نقش و کارکرد خانواده، هنوز خانواده و روابط درون آن به عنوان مهمترین جنبه زندگی افراد قلمداد میشود. خانواده از ارکان عمده و نهادهای اصلی هرجامعه و یکی از طبیعیترین گروههایی است که می تواند نیازهای مادی، عاطفی، تکاملی و همچنین نیازهای معنوی انسانها را برطرف نماید. این واحد اجتماعی مبدأ بروز عواطف انسانی و کانون صمیمانهترین روابط و تعاملات بین فردی است. اهمیت خانواده به اندازهای است که سلامت و بالندگی هر جامعهای وابسته به سلامت و رشد خانوادههای آن است و هیچ یک از آسیبهای اجتماعی فارغ از تأثیر خانواده پدید نیامده است (ساروخانی، 1375).
طلاق به انحلال یک ازدواج رسمی در زمانی که طرفین آن هنوز در قید حیات می باشند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج کنند، دلالت می کند. به عبارت دیگر، طلاق شیوه ی نهادینه شدهی اختیاری پایان یک ازدواج است (ستوده،1383).
در عصر ما و بخصوص سالهای اخیر بیش از دوران دیگر آمار طلاق بالا رفته و به تبع آن آمار وارقام جرم وجنایتهای ناشی از آن نیز زیاد شده است (ویکس[1]، 1992). امروزه در اروپا و امریکا نیمی از ازدواجها به طلاق می انجامد. همچنین در ایران طبق اطلاعات جدید آمار طلاق نسبت به سالهای قبلی رو به افزایش بوده است، به طوری که در سال 1388 نسبت به سال 1387 از رشدی معادل 8/13درصد برخوردار بوده است. هم اکنون ایران از نظر آمار طلاق در رتبه چهارم دنیا قرار دارد (مشکی و همکاران،1390).
به طور کلی رشد شخصیت فرد متأثر از والدین است و فقدان یکی یا هر دوی آنها می تواند آثار سوئی بر رشد شخصیت فرد داشته باشد و زمینه استعداد فردی را برای بیماریهای روانی یا مشکلات رفتاری بعدی فراهم آورد (استوارت و ساندین[2]، 1987، به نقل از محمودی، 1383). در طول دوره کودکی تجارب خانوادگی نقش حیاتی در نگرش ها[3]، اعتقادات[4] و انتظارات[5]بچهها ایفا می کند (گننگ، کولمن و برون[6]، 1981).
تحقیقات نشان داده اند که ارزشها، رفتارها و نگرشهای والدین به طور معنیداری با اعتقادات و نگرشهای نوجوانان به ازدواج و طلاق رابطه دارد (هیتن[7]،2002). راجرز و رز[8](2002) گزارش می دهند که فرزندان از تجربهی طلاق والدین تأثیرات زیانآوری مانند افسردگی[9]، خشم[10]، پرخاشگری[11]و تعارض والد- فرزندی[12]، مانند کاهش سطح تحصیلات آکادمیک و فقدان تعامل مثبت با والدین، میبینند.