فرضیه فرعی هفتم: بین پافشاری(پایداری) سهامداران و بازده حقوق صاحبان سهام ارتباط دارد .
ضریب همبستگی پیرسون بین دو متغیر سود و بازده واقعی سهام (۰٫۲۹۰-)می باشد که این عدد در سطح خطای ۵% رابطه معناداری را بین دو متغیر نشان می دهد . باتوجه به خروجی های نرم افزار spss ،از آنجا که sig کمتر از (۰۵/۰ )می باشد در سطح اطمینان( ۹۵ % ) فرض H0 پذیرفته نمی شود فرض H1 پذیرفته می شود و به عبارت دیگر وجود همبستگی بین این دو متغیر تایید می شود . همچنین ضریب تعیین تعدیل شده با مقدار۰۸۴/۰،نشان می دهد که ۸٫۴ %از تغییرات بازده دارایی ها به تعداد دوره های حفظ مالکیت سهامداران می باشد .پس با توجه به موارد اشاره شده در بالا نتیجه می گیریم که ارتباط معنادار منفی و تقریبا ضعیفی را بین دو متغیر تعداد دوره های حفظ درصد مالکیت سهامداران (یا افزایش ان ) و بازده دارایی ها داریم و فرضیه تایید می شود .
طبق نتایج حاصل از تحقیقات قبلی مانند الیاس الیاسیانی و جینگی جیا در سال ۲۰۰۹ منتشر شده در مجله بانکداری و امور مالی چاپ شده است وجود رابطه مثبت و معنادار پافشاری(پایداری) سهامداران نهادی و بازده حقوق صاحبان سهام تایید شده است . از طرفی این گروه به همراه کونیه ایکس۲ در تحقیقی دیگر به وجود رابطه ای مثبت بین ثبات مالکیت سهامداران حقوقی (شرکتی) و هزینه بدهی پی برده اند ،چرا این به نطر منطقی می رسد که سرمایه گذاران حقوقی بلند مدت در موقعیت خوبی برای یاد گیری درباره شرکتهایی که مالک انها هستند، قرار دارند.هم چنینی انها یک انگیزه قوی برای نظارت دارند از انجایی که آنها می توانند منافع بیشتری از ان کسب می کنند علاوه بر این با پشتیبانی سرمایه گذاران حقوقی(نهادی)می توانندمدیران را از رفتار خودخواهانه جلوگیری کنند و تمرکز روی عملکرد شرکت را افزایش دهد .
شلیفر و ویشنی ۱۹۹۷ مشاهده کردند که سهامداران با حق کنترل ، دقیقا منافع خصوصی را از شرکت جستجو می کنند یا بطور عمومی تر شرکت های با مالکان غیرجداگانه همانند خانواده ها ممکن است بدنبال حداکثرسازی منفعت باشند بدلیل اینکه آنها قادر به جداسازی ترجیحات مالی خودشان با مالکان خارجی نیستند.
فرضیه فرعی هشتم: بین تعداد دوره های مالکیت سهامداران و بازده حقوق صاحبان سهام ارتباط دارد
ضریب همبستگی پیرسون بین دو متغیر تعداد دوره های مالکیت سهامدار و بازده حقوق صاحبان سهام (۰٫۰۹۷) می باشد که این عدد در سطح خطای ۵% رابطه معناداری را بین دو متغیر نشان نمی دهد . باتوجه به خروجی های نرم افزار spss ،از آنجا که sig بیشتر از (۰۵/۰ )می باشد در سطح اطمینان( ۹۵ % ) فرض H0 پذیرفته می شود فرض H1 رد می شود و به عبارت دیگر وجود همبستگی بین این دو متغیر تایید نمی شود .
همچنین ضریب تعیین تعدیل شده با مقدار ۰٫۰۳۷،نشان می دهد که ۳٫۷ %از تغییرات معیار کیوی توبین به تعداد دوره های مالکیت سهامداران می باشد .پس با توجه به موارد اشاره شده در بالا نتیجه می گیریم که ارتباط منفی دارای معناداری در سطح اطمینان ۰٫۹۵ نمی باشد و فرضیه رد می شود .
مطالعات الیاس الیاسیانی و جینگی جیانی به وجود رابطه ای بین ثبات مالکان حقوقی و عملکرد مالی شرکت ( بازده حقوق صاحبان سهام ) پی بردند که هر چه ثبات در بین این گروه از مالکان بیشتر باشد باعث افرایش عملکرد مالی (بازده حقوق صاحبان سهام ) می شود ،آنها وقتی سرمایه گذارلن حقوقی(نهادی ) را به دو گروه حساس و غیر حساس تقسیم کردند پی بردند که سهامداران با ثبات هر گروه تاثیر مثبتی روی عملکرد شرکت دارند در گروه اول این تاثیر نسبت به گروه اول بیشتر بود .
از طرفی این گروه به همراه کونیه ایکس۲ در تحقیقی دیگر به وجود رابطه ای مثبت بین ثبات مالکیت سهامداران حقوقی (شرکتی) و هزینه بدهی پی برده اند ،چرا این به نطر منطقی می رسد که سرمایه گذاران حقوقی بلند مدت در موقعیت خوبی برای یاد گیری درباره شرکتهایی که مالک انها هستند، قرار دارند.هم چنینی انها یک انگیزه قوی برای نظارت دارند از انجایی که آنها می توانند منافع بیشتری از ان کسب می کنند علاوه بر این با پشتیبانی سرمایه گذاران حقوقی(نهادی)می توانندمدیران را از رفتار خودخواهانه جلوگیری کنند و تمرکز روی عملکرد شرکت را افزایش دهد .
و همچنین همین گروه در سال ۲۰۰۷ در بررسی ارتباط بین ثبات مالکان نهادی و عملکرد بی اچ سی شرکت های مورد مطالعه به وجود رابطه مثبت پی بردند
وضعیت فرضیه فرعی نهم: بین تعداد دوره های حفظ درصد مالکیت سهامداران و بازده حقوق صاحبان سهام ارتباط دارد .