جهت گیری های کلان اقتصادی، یکی دیگر از موارد مهمی است که می تواند صنایع مختلف را با جهت و شدت مختلف تحت تأثیر قرار دهد. سیاست های اقتصادی کشور و مقررات موضوعه گاهی در رشد و اعتلای فعالیت واحد اقتصادی و یا بازار آنها مؤثر است و این موضوع موجب کاهش ریسک سرمایه گذاری شرکت و سرمایه گذاری در شرکت خواهد شد که کاهش هزینه سرمایه را در پی خواهد داشت. در برخی موارد نیز این سیاست ها و مقررات موجب رکود بازار واحد اقتصادی، محدودیت فعالیت آن و حتی مشکل تداوم فعالیت آنها خواهد شد که این موضوع ریسک شرکت و به تبع آن هزینه تأمین مالی آن را افزایش خواهد داد. دسترسی به مواد اولیه و اطمینان به تداوم آن، یکی دیگر از عواملی است که می تواند در صنایع مختلف یکسان نباشد. برخی واحد های اقتصادی در دسترسی به مواد اولیه همواره با یک عدم اطمینان مواجه هستند و در حالی که برخی دیگر دارای اطمینان نسبی در مورد تأمین مواد اولیه خود هستند. نوسانات عرضه و نوسانات قیمت مواد اولیه صنایع مختلف نیز می تواند در کنار اطمینان به دسترسی آن، عامل دیگری در جهت تغییر درجه ریسک صنایع مختلف باشد و این تغییر درجه ریسک واحدهای اقتصادی موجب تغییر هزینه تأمین مالی آنها خواهد شد. مقررات قیمت گذاری نیز یکی دیگر از عواملی است که می تواند سودآوری و ریسک واحد اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده و به تبع آن هزینه سرمایه آن را تغییر دهد. با توجه به مطالب فوق می توان دلایل نوسانات ریسک و هزینه تأمین مالی صنایع مختلف را به شرح زیر خلاصه کرد:
۱- نرخ یا نسبت سودآوری در بین صنایع مختلف یکسان نیست.
۲- میزان رقابت و شدت آن در صنایع مختلف متفاوت است.
۳- رشد مورد انتظار در صنایع گوناگون یکسان نیست.
۴- درجه اطمینان به بازار فروش محصولات در صنایع مختلف متفاوت است.
۵- ساختار بهای تمام شده محصولات صنایع مختلف یکسان نیست.
۶- درجه تأثیر پذیری صنایع مختلف از تغییرات فناوری به یک اندازه نیست.
۷- جهت گیری های کلان اقتصادی در میزان رشد و اطمینان بازار صنایع مختلف آثار متفاوت دارد.
۸- اطمینان به دسترسی مواد اولیه و ثبات مقدار و مبلغ آن در صنایع مختلف یکسان نیست (نصیر پور، ۱۳۷۹).
۲-۳-۲-۳-۲-۶- نسبت بدهی
یکی از عوامل قابل کنترل که می تواند بر هزینه سرمایه تأثیر گذار باشد نسبت بدهی است. نسبت بدهی می تواند یک اثر دوگانه روی هزینه سرمایه داشته باشد که یکی اثر افزایندگی و دیگری اثرکاهندگی است. اثرکاهندگی این نسبت روی هزینه سرمایه از این دیدگاه مطرح میشود که تأمین مالی از طریق بدهی (وام یا اوراق قرضه) بهمنزله استفاده از یک منبع مالی ارزان قیمت است و استفاده از یک منبع ارزان می تواند میانگین موزون هزینه سرمایه را کاهش دهد. بعد دیگر آن که اثر افزایندگی است، این است که استفاده از بدهی باعث افزایش ریسک ورشکستگی خواهد شد و این موضوع هم نرخ بازده مورد توقع اعتباردهندگان آتی و هم نرخ بازده مورد انتظار صاحبان سهام را افزایش میدهد و در نتیجه از این طریق میانگین موزون هزینه سرمایه افزایش خواهد یافت (عثمانی، ۱۳۸۲).
۲-۳-۲-۳-۲-۷- نوع فعالیت شرکت
از یک جنبه می توان شرکت ها را از نظر نوع فعالیت به دو گروه فعالیت پرخطر و فعالیت کم خطر طبقه بندی کرد. شاید بتوان درجه وابستگی به مواد اولیه و تکنولوژی خارجی را معیاری از خطر در نظر گرفت. با این معیار، صنایعی چون لوازم خانگی و الکترونیک پر خطر بوده و صنایعی چون پوشاک و صنعت برق کم خطرتر هستند و یا می توان میزان خطر فعالیت های مختلف را بر اساس معیارهای دیگری مثل میزان آسیب پذیری محصولات، از مد افتادگی و غیره اندازه گیری کرد. همچنین برخی از فعالیت ها مثل کشاورزی و دامپروری همواره از حمایت دولتی برخوردار هستند. لذا خطر اینگونه فعالیت ها کمتر است و در نتیجه هر فعالیتی که کم خطرتر باشد نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذاران را کاهش می دهد. همچنین برخی از فعالیت ها مثل صنایع سنگین، پتروشیمی، خودروسازی سرمایه بر بوده و نیاز به تأمین مالی بیشتر دارند که موجب می شود هزینه سرمایه آنها افزایش یابد (نصیر پور، ۱۳۷۹).
۲-۳-۲-۳-۲-۸- رشد سود
عمران و پوینتون (۲۰۰۴) به این نتیجه رسیدند که در شرکت هایی با رشد سود بالا، سهامداران در هر سال انتظار افزایش سود را داشته، در نتیجه انتظار بازده مورد انتظار بالاتری رانیز دارند. بنابراین این شرکت ها هزینه سرمایه بالاتری خواهند داشت. پس می توان نتیجه گرفت که بین رشد سود و هزینه سرمایه ارتباط مثبتی وجود دارد.
۲-۳-۲-۳-۲-۹- نقدینگی
نقدینگی می تواند هم اثر افزایندگی و هم اثر کاهندگی روی هزینه سرمایه داشته باشد. از یک دیدگاه هرچه میزان نقدینگی شرکت بالاتر باشد ریسک ناشی از ناتوانی در بازپرداخت بدهی های سررسید شده کاهش می یابد. بنابراین از انتظارات اعتباردهندگان کاسته شده و هزینه سرمایه کاهش می یابد. از سوی دیگر، به دلیل آن که موجودی نقد و دارایی های جاری دارای نرخ بازده پایین تری هستند برخی مدیران ریسک پذیر و جسور سعی می کنند تا با داشتن کمترین میزان نقدینگی از بدهی های جاری بیشترین استفاده را ببرند. در چنین حالتی ریسک نقدینگی بسیار بالا خواهد رفت و احتمال خطر عدم توانایی در پرداخت بدهی های سررسید شده افزایش می یابد و موجب می شود بازده مورد انتظار سرمایه گذاران افزایش یافته و به تبع، هزینه سرمایه افزایش یابد (نصیر پور، ۱۳۷۹).
به عبارت دیگر، نقدینگی پایین ممکن است از سرمایه گذاری های سودآور جلوگیری کند و همچنین نقدینگی خیلی زیاد نیز ممکن است نشان دهنده استفاده ناکافی از وجوه باشد. بنابراین، ارتباط مثبت یا منفی بین هزینه سرمایه و نقدینگی جای بحث دارد (عمران و پوینتون، ۲۰۰۴).
۲-۴- پیشینه تحقیق
بحث عدم تنعطاف پذیری هزینهها بحث جدیدی در ادبیات رشته حسابداری می باشدو در این خصوص تحقیات اندکی حتی خارج از ایران صورت گرفته است. در ایران هم تلاسهایی هرچند محدود در این حوزه صورت گرفته است. در ادامه، برخی از تحقیقاتی که در ارتباط با موضوع تحقیق حاضر در سایر کشورها انجام شده و نیز برخی از مهمترین تحقیقات داخلی که با محتوای تحقیق حاضر رابطه نزدیکی دارند، ارائه میگردد.
۲-۴-۱- پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور
بالکریشنان، پیترسون و سادراستروم(۱۹۹۳) تاثیر تغییر در حجم فعالیت بر میزان چسبندگی هزینهها را مورد بررسی قرار دادهاند. در این تحقیق عنوان می شود که این مدیریت یک شرکت است که ترجیح میدهد در زمان افزایش سطح فعالیت هزینه ها را بالا ببرد اما در زمان کاهش سطح فعالیت مدیریت چندان علاقه ای به کاهش هزینهها نشان نمیدهد. در این تحقیق تاثیر دو عامل بر این رفتار مدیریتی که باعث چسبنده بودن هزینهها می شود مورد بررسی قرار گرفته است:
- میزان تغییر در سطح فعالیت: پاسخ مدیریت به تغییرات حجیم سطح فعالیت بیشتر در افزایش میزان هزینهها مستتر میباشد اما در زمان تغییرات اندک سطح فعالیت پاسخ مدیریتی بیشتر به صورت کاربری بیشتر دارائیها نمودار می شود.
- میزان استفاده از ظرفیت : اگر شرکت در بالاترین سطح ظرفیت تولیدی خود قرار داشته باشند رفتار مدیریتی به گونهای خواهد بود که باعث چسبندگی هزینهها می شود یعنی در سطوح بالای فعالیت مدیریت هزینهها را افزایش میدهد اما در زمان کاهش سطح فعالیت تلاشی برای کاهش هزینهها نمیکند.
این تحقیق نشان میدهد که در رابطه با عامل اول پاسخ مدیریت نسبت به سطوح تغییر فعالیت بالا و پایین یکسان است. در واقع درصد تغییر در هزینهها برای تغییرات اندک سطح فعالیت (۳%+-) تفاوت چندانی با درصد تغییر هزینهها برای تغییرات بزرگ سطح فعالیت (بیشتر از ۳%+-) ندارد. بنابراین اینطور نتیجه گرفت که اگر شرکت مورد نظر در سطوح بالای ظرفیت خود فعالیت کند دارای هزینه چسبنده خواهد بود(نعمتالهی،۱۳۸۵).
مدیروس و کوستا (۲۰۰۱) در تحقیق چسبندگی هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری را مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق پس جمع آوری داده های مربوط به هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری شرکتهای جامعه آماری تحقیق را چسبنده عنوان می کند. همچنین نتایج این تحقیق نشان میدهد که با هر ۱% افزایش در درآمد فروش ۵۹% افزایش در هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری در جامعه مورد تحقیق خواهیم داشت. اما با هر ۱% کاهش در درآمد فروش تنها ۳۲% کاهش در هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری خواهیم داشت. علاوه بر این در این تحقیق تغییرات چسبندگی هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری در ارتباط با شرایط و موقعیت شرکتها مورد بررسی قرار گرفته است.
بنکر و اندرسون (۲۰۰۳) در تحقیق با عنوان چسبندگی هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری، پس از جمعآوری داده های مربوط به هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری و درآمد فروش ۷۶۲۹ سال-شرکت در یک دوره زمانی ۲۰ ساله (۱۹۹۸-۱۹۷۹) ارتباط بین هزینهها و فروش از طریق رابطه رگرسیون چند متغیره مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این تحقیق اینطور عنوان می کند که:
۱٫چسبندگی هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری به مرور زمان از بین میرود.
۲٫اگر سطح فعالیت کاهش پیدا کند چسبندگی هزینه های توزیع و فروش و عمومی و اداری نیز کاهش میابد.
۱- Omran, Mohammed & John, Pointon “The determinants of cost of capital by industry within an emerging economy:Evidence from Egypt”, International Journal of Business,9(3), (2004) PP 237-258
سوالات یا اهداف پایان نامه :
سوال اصلی:
۱- بین ویژگیهای شرکت و ساختار سرمایه آنها چه رابطه ای وجود دارد؟
سوالات فرعی:
۱- بین ساختار هزینه و ساختار سرمایه چه رابطه ای وجود دارد؟
۲- بین اندازه شرکت و ساختار سرمایه چه رابطه ای وجود دارد؟
۳- بین سود آوری شرکت و ساختار سرمایه چه رابطه ای وجود دارد؟
برای پاسخگویی به سوالات بالا فرضیه های زیر تدوین شده است.