۳-۳-۳-۴- تقلیل فرصتهای بالقوه خشونت. ۱۱۸
مبحث چهارم : راهکارهای پیشگیری پس از بزه دیدگی زن. ۱۲۰
۳-۴-۱- راهکارهای عدالت کیفری ۱۲۱
۳-۴-۲- عملکرد پویای نهاد قضائی ۱۲۱
۳-۴-۲-۱- ایجاد مسئولیت در ضابطین و مقام تعقیب و تحقیق ۱۲۳
۳-۴-۲-۲- پرورش قضات و استفاده از قضات زن. ۱۲۶
۳-۴-۲-۳- همکاری قضات و متخصصین ۱۲۹
۳-۴-۳- لزوم عملکرد و پویایی نهادهای اجرائی ۱۳۰
۳-۴-۴- سازوکارهای ناظر بر نهادهای غیر کیفری ۱۳۲
۳-۴-۴-۱- ایجاد مراکز درمانی،بهداشتی و مشاورهای ۱۳۴
۳-۴-۴-۱-۱- شناسایی و معرفی بزهدیدگان خشونت. ۱۳۴
۳-۴-۴-۱-۲- صدور گواهیهای پزشکی ۱۳۵
۳-۴-۴-۱-۳- درمان سریع. ۱۳۵
۳-۴-۴-۲-ایجاد خانههای امن ومراکز کمک به بزهدیدگان. ۱۳۶
۳-۴-۴-۳-کمیسیونهای جبران خسارت. ۱۳۷
۳-۴-۵- قانون و خشونت. ۱۳۹
۳-۴-۵-۱- نقش پلیس. ۱۳۹
۳-۴-۵-۲- اختیارات بازداشت کردن. ۱۴۲
۳-۴-۵-۳- ضمانتگیری از متهم. ۱۴۴
۳-۴-۵-۴- واکنشهای حقوقی ۱۴۴
۳-۴-۵-۵- طلاق – جدایی ۱۴۵
۳-۴-۵-۶- راهحلهای حقوق مدنی ۱۴۶
۳-۴-۵-۷- سیستم حقوقی جدی و پاسخگو. ۱۴۸
نتیجه گیری و پیشنهادات. ۱۵۰
نتیجه گیری ۱۵۱
پیشنهادات. ۱۵۴
محدودیت های تحقیق ۱۵۷
منابع و ماخذ. ۱۵۸
فهرست منابع فارسی ۱۵۹
فهرست منابع غیر فارسی ۱۶۳
چکیده به زبان انگلیسی ۱۶۴
چکیده
زنان نیمی از جامعه ایران را تشکیل داده اند از سویی به جهت پاره ای مناسبات اجتماعی نقش زنان نسبت به مردان در تربیت فرزندان از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر بخواهیم منصفانه به موضوع بنگریم نقش آنان در استحکام نظام خانواده نیز از مردان برتر است اما در جامعه همواره مورد ظلم و تعدی مردان واقع شده و حقوق آنان نادیده انگاشته شده است .حتی وضعیت پا را فراتر از این نهاده و قوانینی که به جهت حمایت از آنان وضع شده که اغلب توسط مردان تدوین گردیده است جوابگوی حمایت از آنان نمی باشد ، خشونت به عنوان جزیی از ذات وجود انسان در ضمیر او نهاد شده تا بتواند در مواقع لازم با بهره گرفتن از آن واکنش های طبیعی از خود بروز داده و از خود دفاع نماید. در پژوهش حاضر مشخص گردید که عوامل مختلفی در خشونت مردان علیه زنان وجود داشته که می توان به مباحث زیستی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی اشاره نمود همچنین وضعیت خانوادگی و سطح تربیت اجتماعی و فردی افراد در بوجود آمدن مسئله فوق از اهمیت بالایی برخوردار است در این میان قانون نیز راهکارهایی را در نظر گرفته است که البته این راهکارها در محیط خانواده چندان کاربردی ندارند زیرا زنان گاهی در خانه پدری از سوی والدین و برادران و در خانه همسر از سوی او و در اجتماع به وسیله برخی نهادها وسازمانها مورد خشونت قرار می گیرند در دایره خشونت می توان از ضرب و جرح تا مقابله با رشد و پیشرفت زنان در جامعه به عناوین مختلف نام برد، در این دایره حتی ممنوعیت بکارگیری برخی از مشاغل در سطح جامعه می تواند از عوامل خشونت محسوب گردد آنچه که مهم به نظر می آید نوع خشونت نیست بلکه اثرات وتبعات آن از اهمیت بیشتری برخوردار است در پژوهش حاضر تمامی عوامل فوق مورد بحث و بررسی قرار گرفته و یک فصل از پژوهش نیز به راهکارها و پیشنهادهای مبارزه با خشونت علیه زنان اختصاص داده شده است در یک جمع بندی می توان عوامل محیطی و خانوادگی و سطح آگاهی زنان را از جمله عوامل مورد خشونت قرار گرفتن زنان نام برد.
واژگان کلیدی : خشونت – زنان – حقوق مدنی – راهکارههای پیشگیری- خانواده – جامعه
مقدمه
خشونت نسبت به زنان در اشکال مختلف جسمی و روانی دارای عمری به قدمت تاریخ بشری و جزئی از آن است. واقعیتی تلخ و انکار ناپذیر که زندگی و کرامت انسانی زنان را خدشه دار و صدمات غیر قابل جبرانی به آنان وارد می نماید.
تاریخ گواه آن است که زنان به دلیل جنسیت شان به صور و اهداف گوناگون به مقتضای زمان و مکان مورد آزار قرار گرفته ، تا سر حد مرگ و حتی مرگ فجیعانه پیش رفته و کشته شده اند. در حالی که صاحب نظران به خشونت نسبت به زنان از مناظر گوناگون نگریسته اند و ریشه های تاریخی ، اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی و روانی برای آن بر می شمرند، ولیکن هیچ دلیل عقلانی برای انجام این عمل شرم آور و ناقض حقوق بشر وجود ندارد.
علیرغم زشتی عمل ، زمانی بیش نیست که خشونت نسبت به زنان توجه جامعه بین المللی را به خود به عنوان نقض حقوق بشر جلب کرده و کوشش برای شناخت جلب توجه جهانی و اقدام برای رفع این پدیده مذموم صورت گرفته است. (مولاوردی، ۱۳۸۵: ۱۴)
همچنین در دوران مدرنیته زن با سه چیز شناخته می شد: بچه ،کلیسا و آشپزخانه . با توجه به روند نژاد گرایی بین زن و مرد به راحتی میتوان میان مدرنیته و کشتار زنان و تنفر از زن پیوند برقرار کرد . اما از سالهای ۱۹۵۰ به بعد از فضای درون خود مدرنیسم حاکم بر اروپای شمالی و مرکزی جریاناتی جهت نفی خشونت علیه زنان ،اعاده حقوق برابر و عادلانه برای زنان و احیای نقشهای لازم اجتماعی برای آنان تحت عنوان فمینیسم ظهور پیدا کرد.(سجادی، ۱۳۸۲: ۱۲)
با اینکه برابری حقوقی در بسیاری از کشورهای غربی به رسمیت شناخته شده است اما این برابری حقوقی به هیچ وجه نشانگر برابری واقعی و حاکم بر مناسبات زنده و جاری در جامعه نیست. به عبارت دیگر « مفهوم ارائه شده از حقوق زن مبین آن است که فقط تساوی قانونی[۱] و صوری زنان با مردان برای بهبود وضعیت آنان کفایت نمی کند، زیرا تبعیض مبتنی بر جنسیت موجود را نظام مبتنی بر سلطه و انقیاد حمایت می کند تنها با شناخت دقیق ماهیت این نظام و دگرگون ساختن تدریجی آن ، آزادی از انقیاد نظام یافته زنان به دلیل
۱-۱- بیان مسئله
در ادوار گذشته همواره این اصل مطرح بوده است که زن موجب شقاوت و بدبختی است و هیچ نقش مثبتی در جامعه ندارد. نگاهی به دیدگاه های برخی بزرگان فلسفه و حکمت به خوبی موید این مطلب است.« ارسطو زن را ناقص می دانست ، فیثاغورث معتقد بود که مرد اصلی خوب در طبیعت است و زن اصلی بد در آن ، افلاطون همواره خدا را شکر می کرد که مرد آفریده شده است» (افتخاری، ۱۳۷۵: ۱۴۸)
اخباری که در زمینه نقض حقوق زنان و خشونت نسبت به آنان و وضعیت نابهنجار آنان در کشورهای مختلف به گوش می رسد حاکی از وخامت اوضاع می باشد. خشونت علیه زنان از موانع جدی برای دستیابی به اهداف برابری ، توسعه و صلح می باشد. و برخورداری زنان را از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین ، نقض تضییع و یا سلب می کند. خشونت علیه زنان در اساس برخاسته از الگوهای فرهنگی است و از اثرات زیانبار پاره ای از رویه های سنتی یا عرفی و پیشداوریهای نادرست و تعصبها و رسوم مبتنی بر اندیشه پست نگری نسبت به زنان نشات می گیرد. که در نهایت منجر به کسب منزلت فروتری نسبت به مردان در خانه ،محل کار و اجتماع می شود. این خشونت یا فشارهای اجتماعی به ویژه شرم زنان از افشای اعمال خشونت آمیز، عدم آگاهی زنان به اطلاعات حقوقی ، همینطور مساعی ناکافی مقامات عمومی در راستای ارتقای آگاهی عمومی از قوانین موجود واعمال آنها ، یاری یا حمایت قانونی ، فقدان قوانین مناسب که خشونت علیه زنان را به صورتی موثر ممنوع سازد،عدم اصلاح قوانین موجود ، فقدان وسایل آموزشی و یا وسایل دیگر جهت پرداخت به علل و پیامدهای خشونت و همین طور نقش رسانه ها در به تصویر کشیدن خشونت علیه زنان به ویژه تصاویری که تجاوز به عنف با بردگی جنسی و نیز کاربرد زنان و دختران به عنوان اشیای جنسی ،از جمله هرزه نگاری ، را نشان می دهد ،عواملی هستند که به رواج مستمر این گونه خشونتها یاری رسانیده و بر کل جامعه به ویژه بر کودکان و نوجوانان که آینده سازان جامعه بشریت هستند تاثیری منفی بر جای می گذارند(دفتر امور زنان ریاست جمهوری ، ۱۳۷۵: ۹۲)
باتوجه به موارد فوق شناخت ابعاد مختلف خشونت و عوامل تاثیر گذار بر روی آن از جمله مواردی است که سعی در بررسی همه جانبه آن می رود تا بتوان با شناخت عوامل موجب آن ، راهکارهای پیشگیری و جلوگیری از این پدیده زشت اجتماعی را یافته و به آن عمل نمود.
لذا مسئله ای که مطرح می گردد این است که خشونت علیه زنان دارای چه ابعادی است و راهکارهای مقابله با آن ( به لحاظ حقوقی – اجتماعی ) چه می تواند باشد لذا تلاش محقق بر آن است که موضوع فوق را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
۱-۲- اهمیت موضوع و ضرورت تحقیق
مسئله خشونت علیه زنان قبل از آنکه یک مسئله خانگی ، محلی ، شهری ، کشوری یا منطقه ای باشد یک مسئله جهانی است جهانی شدن معضلات ومشکلات حداقل دست آورد جهانگیری است، قدرت هایی که بر طبل جهانگیری می کوبند هرگز و هرگز در پی آن نیستند که راه ثروت اقتصادی و راز پیشرفت علمی خود را گسترش دهند و رفاه آسایش و بهره مندی مردم را جهانی کنند اما برای جهانی کردن مشکلات و معضلات از هیچ کوششی فرو نمی نمایند تا در هر چه خود دست و پا می زنند بقیه مردم جهان هم دست و پا بزنند و به همین جهت موضوع خشونت خواه در مفهوم عام انسانی آن و خواه در مفهوم خاص آن یعنی علیه زنان از این تحمیل جدا نیست. (معتمدی مهر،۱۳۸۰: ۱۲)
امروزه انواع خشونت علیه زنان از خشونت های نرم و خشونت های سخت همه با یک سازماندهی مرموز در یک حلقه ناگزیر که تقصیر بدون مقصر است نمود پیدا کرده که مقصران آن در پی تبلیغات بی وقفه چهره خود را پنهان کرده اند امروزه به مدد مکانیزه شدن جرم و جنایت جهان با ۷۱ میلیون کشته قرن بیستم را پشت سر گذشته که این رقم بیشتر از همه کشته ها در طول تاریخ بشریت می باشد. و همچنین تئوریزه شدن اراده و خواست جانیان بین المللی که به کمتر از تاراج و شرافت ملت ها و هویت تاریخی شان رضایت نمی دهند مصائب بزرگی بر بشریت رفته که خشونت علیه زنان تنها یک شاخه تنومند آن است.