پایان نامه مقایسه سبکهای یادگیری و تسلط ربعهای مغزی دانشآموزان عادی و ناتوانی یادگیری ارسال شده در 3 اردیبهشت 1399 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع ناتوانی یادگیری پایان نامه رشته روانشناسی دانشگاه محقق اردبیلی دانشکدهی علوم تربیتی و روان شناسی گروه آموزشی روان شناسی پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی گرایش عمومی عنوان: مقایسه سبکهای یادگیری و تسلط ربعهای مغزی دانش آموزان عادی و ناتوانی یادگیری استاد مشاور: دکتر عباس ابوالقاسمی شهریور-92 برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده و استاد راهنما در سایت درج نمی شود(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است) فهرست مطالب شماره و عنوان مطالب صفحه فصل اول: عنوان فصل اول 1-1- مقدمه و بیان مسأله2 1-2- سؤالات اصلی پژوهش:.3 1-3- فرضیات پژوهش:9 1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها.11 فصل دوم: مبانی نظری پژوهش 1-1- مقدمه14 2-2- چرا درک ناتوانی های یادگیری مهم است؟16 2-3- تعریف ناتوانی های یادگیری دشواراست17 2-4 چه تعدادی از افراد ناتوانی های یادگیری دارند؟.19 2-5 انواع ناتوانی های یادگیری21 2-6 نارساخوانی22 2-7 اختلال ریاضی.25 2-8 نارسانویسی.27 2-9 سبب شناسی28 10-2 سبکهای یادگیری32 2-11 تسلط ربعهای مغزی39 فصل سوم: مواد و روش پژوهش 3-1- مقدمه.49 3-2- روش شناسی49 فصل چهارم: نتایج و یافتههای پژوهش 1-4- مقدمه.53 2-4- یافته های جمعیت شناختی53 3-4- یافته های توصیفی54 4-4- یافته های استنباطی55 فصل پنج: نتیجهگیری و بحث فهرست منابع و مآخذ68 فهرست جدولها شماره و عنوان جدول صفحه جدول 1 – 1: جدول1: نتایج میانگین، انحراف استاندارد مقایسه سبکهای یادگیری دانش آموزان با و بدون ناتوانی53 جدول 1 – 2: نتایج تحلیل واریانس برای مقایسه زیر مؤلفههای سبکهای یادگیری، دانش آموزان با و بدون ناتوانی54 جدول1-3 : نتایج حاصل از اثر مقایسه سبکهای یادگیری دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری.54 جدول1-4: میانگین و انحراف استاندارد مقایسه ربعهای مغزی دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری55 جدول1-5: نتایج حاصل از آزمون مانوا مقایسه ربعهای مغزی دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری.56 جدول 6: خلاصه مدل رگرسیون و مشخصههای آماری تسلط ربعهای مغزی بر دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری56 مقدمه به جرأت میتوان یادگیری را بنیادیترین فرایندی دانست که در نتیجه آن، موجودی ناتوان و درمانده درطی زمان و در تعامل و رشد جسمی، به فردی تحول یافته میرسد که تواناییهای شناختی و قدرت اندیشه او حد و مرزی نمیشناسد. تنوع بسیار زیاد و گسترش زمانی یادگیری انسان که به وسعت طول عمر اوست باعث شده است علیرغم تفاوتهای زیادی که در یادگیری با هم دارند، برخی افراد در روند عادی یادگیری و آموزش دچار مشکل شوند. یک گروه از این افراد دانش آموزان مبتلا به ناتوانی های یادگیری هستند. ناتوانی یادگیری[1] نوعی اختلال عصبی است که یک یا چند فرآیند روانی اصلی در یادگیری یا حرف زدن یا نوشتن را تحت تأثیر قرار می دهد. ناتوانی ممکن است خودش را در یک توانایی ناقص در شنیدن، اندیشیدن، حرف زدن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا محاسبات ریاضی بروز دهد (خدایاری، 1387). این دانش آموزان علیرغم داشتن هوش عادی قادر به تحصیل یا ادامه آن بدون بهره گیری از آموزشهای ویژه نمیباشند (میلانیفر، 1384). بسیاری از نظریهپردازان یادگیری معتقدند که سبک یادگیری باید با سبک آموزش منطبق باشد تا حداکثر موفقیت در یادگیرندگان بدست آید (باستابل[2]، 2006). علاوه بر سبکهای یادگیری عامل دیگری نیز در ترجیح شیوهی افراد برای پردازش اطلاعات و چگونگی درک آنها و جریان یادگیری تأثیر داشته باشد، سبک تفکر است، سبک تفکر یک رفتار عادتی و متمایز برای کسب دانش، مهارتها یا نگرشها از طریق مطالعه یا تجربه میباشد و یا به عنوان شیوهای است که فراگیران در یادگیری مطالب درسی خود به سایر شیوهها ترجیح میدهند (اسمیت[3]، 2005؛ سیف، 1384). در این پژوهش به دنبال مقایسه تسلط ربعهای مغزی و سبکهای یادگیری دانش آموزان عادی و ناتوانی یادگیری هستیم. بیان مسأله ناتوانی های یادگیری را اولین بار ساموئل کرک در سال 1963، برای توصیف گروهی از کودکان که در تحول زبان، گفتار، خواندن مهارتهای ارتباطی دچار اختلال بودند پیشنهاد کرد و با این تعریف، کودکان معلول و از نظر حواس (مانند نابینایی و عقب ماندگی عمومی) را از کودکان ناتوان یادگیری گروه جدا کرد (مک شین و داکرال[4]، 1380). ناتوانی های یادگیری این گونه هم تعریف شده اند: اختلال در یک یا چند فرآیند روانشناختی پایه که در فهم یا به کارگیری زبان، صحبت کردن و نوشتن دخالت دارند. این اختلال ممکن است خود را به صورت ادامه خواندن